اطلاع داشتن رهبری از یک تخلف، ترک فعل، قانون شکنی و حتی فساد لزوماً مستلزم این نیست که ایشان باید شخصاً و رأساً و مستقیم با آنها برخورد بکنند!
عدم برخورد به صورت شخصاً و رأساً و مستقیم با یک تخلف، ترک فعل، قانون شکنی و حتی فساد نیز هرگز به معنای عدم اطلاع رهبران از آنها نبوده و نیست!
در مورد ولی نخواستن منتفی است مسئله نتوانستن یا به عبارت دقیقتر "نشدن" است! تحقق بسیاری از امور ناگزیر مستلزم التزام عملی دیگران است...
جهل و ضعف و کوتاهی انصار ولی را نباید به پای ولی نوشت! نباید وظایف مأموم را از امام مطالبه کرد! تحقق عالی ثمرۀ رهبری رهبران، در گرو پیروی پیروان است!
حدیث و قاعدۀ «انظر الی ما قال و لاتنظر إلی من قال» ناظر بر عالم و مقام حکمتاندوزی است نه عالم و مقام سیاستورزی!
اتفاقا در عالم و مقام سیاستورزی ابدا نباید به ظواهر کلام اکتفا کرد بلکه باید به ارادۀ متکلم توجه کرد و انگیزهها را فهمید.
سیاست! عالم انضمام است نه انتزاع...
مکتب اسلام و جغرافیای ایران چنان بر هم منطبق شدهاند که دفاع از هر کدام مستلزم دفاع از دیگری و آسیب به هر کدام منجر به آسیب دیگری خواهد بود. عامل اصلی این انطباق نیز چیزی نبوده و نیست جز مردم! مردم آزاده و مسلمانی که از میان آنان علمای متّقی و مجاهدی همچون امام خمینی کبیر برخاستهاند که موجب اعتلای اسلام و ایران شدهاند.
نه تنها تجویزات درست در گرو توصیفات دقیق هستند، بلکه مردم تجویزهایی را عمل میکنند که قبلش توصیفات مربوطه را قبول کرده باشند...
وقتی که شعلههای اباطیل و کفریات را با ایسمها، قل قل آب چشمه توصیف کنیم، دیگر نه میشود و نه میتوانیم که مردم را از آنها پرهیز دهیم!
(تبیین باید صریح و روشنگر و ناظر بر واقعیات خارجی باشد نه کلیات ابوالبقاء)
برخی دغدغهمندان و دلسوزان تأکید میکنند که در جهاد تبیین و روشنگری بحث را بر سر اشخاص نبریم؛ این حرف اگر به معنای شخصی و جناحی نکردن مسائل باشد بسیار درست است اما اگر به این معنا باشد که از شخصیت(مجموع عقاید، تفکر، مواضع و عملکرد) افراد سخن (نقد و تمجید و...) نگوییم شدیداً غلط است.