مردم عادی که بماند! بزم لیبرالیسم عزم بسیاری از نخبگان و مسئولین و حتی برخی خواص را نیز بلعیده است!
اگر صاحبان قلب صادق و عقل سالم و عزم راسخ همدل و هماندیش و همافزا نشوند محکوم به عزلت هستند!
ضدانقلاب جریتر و وسط بازان التقاطی به تقابل و انحطاط مایل شدهاند!
 
 
کسانی که امروز مقابلهٔ قانونی و انتظامی با مکشفهها، سگبازها، عیاشهای خیابانی و امثالهم را با برچسب دوقطبیسازی تخطئه میکنند! دانسته یا ندانسته بستر نزاع داخلی فردا، بین با غیرتها و با حیاها را با بی غیرتها و بی حیاها فراهم مینمایند؛ که این نتیجۀ طبیعی ضدیتهای اجتماعی است!
راه سومی وجود ندارد! چرک این دمل را اگر با نیشتر قانون خارج نکنید وقتی که بترکد باید با داغ باتوم جمعش بکنید! آیا کسانی که امروز مخالف اعمال قانون هستند عملا موافق ابزار باتوم در فردا میباشند؟ یا اینکه فردا نیز با تحلیلهای تخدیری نسخهٔ دوقطبیسازی نکن و ولش کن خواهند پیچید!؟
 
 
کلیپهایی که در آن قرتیهای امروزی با بسیجیهای دهۀ شصتی مقایسه میشوند مغالطه آمیز است!
مراقب باشیم که با مقایسۀ بدترین جوان این زمان با بهترین جوان آن زمان تلۀ شناختی درست نکنیم!
بدترین این زمان را با بدترین آن زمان و بهترین این زمان را با بهترین آن زمان مقایسه کنیم.
 
 
لیبرالها به جای اهتمام در ایجاد بسترهای واقعی نشاط پایدار یعنی ازدواج و شغل و... سر مردم را در آخورهای لذتهای کاذب موقتی مانند ولنگاری و رقص و آواز و... میبندند!
تا حواسشان از حقوق خود که در بانک آیندهها، پتروشیمیها، معادن و صنایعی مانند فولاد و غیره به یغما میرود پرت شود!
 
 
وقتی رهبری عزیز در برخی مسائل اجازهٔ انجام کاری را به مسئولین میدهند لزوما به این معنا نیست که قلبا راضی و مؤید انجام آن کار نیز هستند!
گاهی ایشان به برخی مسئولین که استدلالها و اسناد مبنی بر غلط بودن کاری را نمیفهمند اجازه میدهند که تجربه کنند و بفهمند و تکرار نکنند.
لکن مشکل برخی از مسئولین، صرفا همیشه ندانستن و نفهمیدن امور و مسیرها نیست بلکه نتوانستن و حتی نخواستن و نپذیرفتن هم در کـار است!
در این حالت وظیفۀ مسئولین و مردمی که میفهمند و میخواهند که امور سامان یابد، حمایت از رهبری و تبیین و... جهت جلوگیری از ایجاد خسارت است.