اولاً: ظاهر و فرع ماجرا این است که جبهۀ مقاومت در حدود این یک سال اخیر از جهت مادی و سختافزاری در میدان آسیبهای جدی اعم از شهادت سران و حامیان، تحدید جغرافیایی و خسارات مادی دیده است که بر کسی پوشیده نیست لکن همانطور که اشاره شد این تنها ظاهر و فرع ماجرا است نه همۀ ابعاد ماجرا...
جهاد و امید
ویرانی غزه و لبنان، شهادت سران حزبالله و حماس و سقوط سوریه عوامل مختلفی دارند که برخی از آنها خارج از ارادۀ ما بوده و هستند
چیزی که مهم است درست فهمیدن و قاطع و به موقع عمل کردن در مورد آن بخشی از عوامل ویژه است که به ما مربوط بوده و هستند
خصوصا حرکت در افقی که ولی امر ترسیم میکنند!
وضعیت سنجی...
خطر اصلی جریانات سوریه در رویکرد تکفیری یا لیبرالی آنان نخواهد بود بلکه در عدم دشمنی با اسرائیل و بازی در پازل نظام سلطه خواهد بود.
مطالبه و خط رسانهای ما باید این باشد که جریانات سوری اگر دغدغۀ مردم و کشور را دارند باید نسبتشان را با اسرائیل مشخص بکنند...
عـبـرت، جـهـاد، امـیـد
غزه ویران شد، کشتار اوج گرفت، سران حماس و حزب الله را زدند، سوریه سقوط کرد! اصلا ناامید نشوید که پیروزی با ما است.
بـــه شـرط اینکه شدیدا؛
از کسانی که در یک سال اخیر با تحلیلهای تخدیری عدم امکان رخدادهای فوق را به افکار عمومی حقنه میکردند فاصله بگیریم!
تغییر محاسبات با تغییر مفـاهیم!
تا چشم کار میکند خسارتهای تعلل دیده میشود اما اثر خاصی از خسارت به خاطر شتابزدگی روئیت نمیگردد!
چرا؟ چون؛ نفوذیها و سادهاندیشان تعلل را صبر و تعجیل را شتابزدگی فهم و ترجمه و جلوه داده و تجویز کردند!
صبر در مقابل جزع است نه در مقابل تعجیل! تعجیل گاهی واجب است.