دنیایی که من در آینۀ افغانستان میبینم دنیایی است که در آن کشته و زخمی شدن بیش از صد نفر انسان بی پناه هیچ ارزشی برای دولتها و رسانهها ندارد!
دنیایی که من در آینۀ افغانستان میبینم دنیایی است که در آن تبعیض بیداد میکند و مباحث حقوق بشری فقط به درد بزک خناس در بزم رسانهها میخورد.
آینهای که بیانگر نفاق شوم سازمانهای بینالمللی است...
در ماه پیروزی خون بر شمشیر و آزادگی و ظلم ستیزی، از وزارت امور خارجه کنونی انتظار میرفت که نسبت به انفجارهای تروریستی کابل، اقدامات وحشیانه دولت الهام علیاف در کشور آذربایجان علیه شعیان و حملات شدید رژیم سفّاک صهیونیستی به نقاط مختلف فلسطین، مواضع شدیدتری میگرفت و اقدامات قاطعتری انجام میداد...
منافق شناسی گاهی اوقات خیلی هم سخت نیست، فقط کافی است که صرفاً مواضع افراد یا رسانهها را در مواجهه با حوادث و ماجراهای مختلف رصد و مقایسه کنید.
مثلاً برخی افراد و رسانهها برای زخمی شدن چهار نفر در اوکراین سینه چاک میکنند ولی در قبال شهادت چهل نفر در افغانستان خفقان میگیرند!!! جالب نیست!؟
جریان انقلابی در عراق و افغانستان مانند لبنان و یمن آنگونه که باید دارای گفتمان واحد و رهبری تشکیلاتی و در کل سامان یافته نیست.
به همین خاطر است که قومیت گرایی در افغانستان و عشیره گرایی در عراق بستری برای ماجراجویی طالبان و امثال مقتدی صدرها میشود.
ماجرای تروریستی قندوز و خفقان سینه چاکان مداخله نظامی ایران در افغانستان به خوبی نشان داد که غربگرایان داخلی اساسا با تفکر و موضع مستقل بیگانهاند و جهان را از دریچه و با عینک رسانههای معاند و ضد انقلاب میبینند و مواضع خود را نیز با آنها تنظیم میکنند.