حکمیت و صلح حسنی و جام زهر و امثالهم همه اجازۀ امام را داشتند، اما نکتۀ مهم این است که آیا امام ابتدا به ساکن و رأسا امر و تجویز کردند؟
چرا برخی جاهلانه و حتی عامدانه إذن رهبری که برای عبرت و رفع بهانه و دفع کارشکنی عشاق مذاکره بود را به عنوان امـر رهبری جلوه میدادند!
ضدانقلاب خارجی و داخلی چنان فضاسازی کرده و هزینۀ التزام به اصول انقلاب اسلامی را بالا بردهاند که اگر غفلت شود وارد فاز نُطُق کِشی میشوند!
مردم تشنۀ مواضع تعیین کنندۀ قبل از وقوع فاجعه هستند! وگرنه مواضع بعد از فاجعه فایدهای حتی برای عبرت گیری هم ندارد چون نمیگذارند!
(تبیین باید صریح و روشنگر و ناظر بر واقعیات خارجی باشد نه کلیات ابوالبقاء)
برخی دغدغهمندان و دلسوزان تأکید میکنند که در جهاد تبیین و روشنگری بحث را بر سر اشخاص نبریم؛ این حرف اگر به معنای شخصی و جناحی نکردن مسائل باشد بسیار درست است اما اگر به این معنا باشد که از شخصیت(مجموع عقاید، تفکر، مواضع و عملکرد) افراد سخن (نقد و تمجید و...) نگوییم شدیداً غلط است.
شخص جلیلی که ترس ندارد، ترس سکولیبرالها و وسط بازان التقاطی از ارزشها و معیارهایی است که جلیلی آنها را بیان و برجسته و رعایت میکند...
مالک نیز هرگز به مصر نرسید اما فرمان حضرت امیر ع به او در خصوص شیوۀ سیاستورزی و حکمرانی به عنوان یک منشور شاخص ارزیابی باقی ماند!
فروکاست وطن از کالبد مسکن و مأمن ارواح شریف به تن و تنانگی و ماده و جسمانیت تا جایی پیش میرود که افتخار به کوه و دشت و دمن و خلیج و خاک رنگ اصالت میگیرد... و افتخار به روحانیت انسانهای غیور و شریف با حربۀ ایدئولوژیک بودن کمرنگ میشود!
معنویت از معنا میجوشد نـه از مـاده.