امیرالمؤمنین علی(ع):«لیس من طلب الحق فاخطأه کمن طلب الباطل فأصابه» طالب حقی که به خطا میرود مانند طالب باطلی که به هدفش میرسد نیست!
این دو هرگز مانند هم نیستند! ایراد گروه اول روشی اما ایراد گروه دوم غرضی است لذا مدارای اصلاحی و تعامل سازنده با گروه اول ممکنتر است تا گروه دوم!
اشکال روشی گروه اول بیشتر خاستگاه ذهنی و شناختی دارد که با صبر و جهاد تبیین تا حد قابل توجهی قابل حل است.
اما اشکال غرضی گروه دوم بیشتر خاستگاه قلبی و اعتقادی دارد که با صبر و جهاد تبیین خیلی قابل حل نیست.
در مواجهه و مرزبندی با افراد و گروهها توجه به این نکات بسیار راهگشا خواهد بود.
آقای ش.ف.ف! بهتر است وقتی که ظرفیت کاری را نداریم اساسا در آن وارد نشویم. «رحم الله امرأ عرف قدره و لم یتعد طوره».« هلک امرؤ لم یعرف قدره».
امــام عـلـی(ع): «من کثر کلامه کثر خطؤه و من کثر خطؤه قل حیاؤه و من قل حیاؤه قل ورعه و من قل ورعه و...» امیدوارم به ادامۀ حدیث دچار نشویم...
آیا یک قلدر گردن کلفت و... یک نوجوان نحیف و ضعیف را اصلا در حدی میداند که علیه او کری بخواند و تهدیدش بکند؟
تهدید جمهوری اسلامی ایران توسط آمریکا خودش بهترین دلیل بر قدرتگرفتن روزافزون جمهوری اسلامی ایران است!
فقط باید مراقب ترسوها و احمقها و نفوذیها باشیم که بند را آب ندهند!
- (اولویت چه چیز یا چیزهایی برای چه کسی یا کسانی)
در فضای علمی و اجرایی و خصوصاً رسانهای تا موضوع و مسئله و چیزی به مذاق برخی افراد و عزیزان و گروهها خوش نمیآید گاهی بلافاصله اشکال میکنند و بعضاً فریاد بر میآورند که؛ ای بابا الان اولویت نظام، مردم، کشور این مسئله(مثلاً حجاب) است!؟ چرا به اقتصاد کشور و معیشت مردم نمیپردازید. یا اینکه وقتی کسی یا مجموعهای متمرکز در کار و فعالیت ناظر بر مسائل سیاسی داخلی است به او خرده میگیرند که؛ ای بابا در این شرایط حساس جهانی و بینالمللی و منطقهای به مشکلات و چالشهای سیاسی داخلی چرا میپردازید و قس علی هذا...
یکی از عوامل مهم و مؤثر در تعیین نوع کنشگری افراد در جامعه حتی در یک ماجرای واحد، جایگاه افراد است.
در ماجرایی مانند غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه، ما دو معصوم داریم لکن با دو روش کنشگری متفاوت!
تفاوت وظیفه به معنای تفاوت هدف نیست! بلکه به خاطر تفاوت جایگاه افراد و اقتضائات آن است.
در اصل و افق کنشگری باید تابع ولی باشیم، لکن این بدان معنا نیست که وظیفهٔ ما دقیقا مانند ولی میباشد.
مثلا وقتی فرمانده میگوید:«حمله» سرباز باید حمله را انجام داده و اقامه کند نه اینکه سرباز نیز بگوید:«حمله»!
مسئلۀ مهم این است که برآیند کنشهای مختلف علیرغم تفاوتهای روشی در یک افق واحد باشد...