اطلاع داشتن رهبری از یک تخلف، ترک فعل، قانون شکنی و حتی فساد لزوماً مستلزم این نیست که ایشان باید شخصاً و رأساً و مستقیم با آنها برخورد بکنند!
عدم برخورد به صورت شخصاً و رأساً و مستقیم با یک تخلف، ترک فعل، قانون شکنی و حتی فساد نیز هرگز به معنای عدم اطلاع رهبران از آنها نبوده و نیست!
در مورد ولی نخواستن منتفی است مسئله نتوانستن یا به عبارت دقیقتر "نشدن" است! تحقق بسیاری از امور ناگزیر مستلزم التزام عملی دیگران است...
جهل و ضعف و کوتاهی انصار ولی را نباید به پای ولی نوشت! نباید وظایف مأموم را از امام مطالبه کرد! تحقق عالی ثمرۀ رهبری رهبران، در گرو پیروی پیروان است!
دوگانۀ موشک و مردم را فقط یک ابله و یا یک خائن میتواند درست کند و به آن دامن بزند، در هر صورت نتیجه ذلت است!
مردم که فقط یک مفهوم ذهنی نیستند بلکه یک مصداق خارجی دارند که برای حیات، امنیت و سعادت نیاز به قدرت و... دارند.
خطاهای مکرر دیگر صرفا چند خطا نیستند بلکه یک خط هستند!
وقتی اسرائیل خود را شمشیر میداند همه را گردن میبیند! لذا وقتی به مذاکره و توافق تن میدهد، یا کُند شده یا خدعهای دارد!
مذاکره و توافق با سفاکان جانی اگر واقعا به عنوان یک تاکتیک جنگی باشد موقتا ممکن است مفید باشد لکن عاقبت، حرب است!
جلوی این قماش باید همیشه دست به ماشه بود!
هموطنان عزیزی که برای آن مسئولی که به اسم همراهی با مردم به احکام الهی احترام نمیگذارد کف و سوت میزنید!
شـک نکنید که آن مسئولی که در جمهوری اسلامی برای احکام خدایی که ادعای بندگیاش را دارد احترام قائل نیست!
به طریق اولی برای شما نیز احترام قائل نخواهد بود، مگر برای سواری گرفتن!
حکمیت و صلح حسنی و جام زهر و امثالهم همه اجازۀ امام را داشتند، اما نکتۀ مهم این است که آیا امام ابتدا به ساکن و رأسا امر و تجویز کردند؟
چرا برخی جاهلانه و حتی عامدانه إذن رهبری که برای عبرت و رفع بهانه و دفع کارشکنی عشاق مذاکره بود را به عنوان امـر رهبری جلوه میدادند!