در جلسه با یکی از مسئولین انقلابی که در جریان مذاکرات است دو سوال کردم، که پاسخ قانع کنندهای نگرفتم!
آیا برای خنثی کردن عملیات رسانهای دشمن بر روی موج این مذاکرات و القای این گزاره به مردم منطقه که «ایران معاملهگر است و برای منافع خود منافع شما را قربانی میکند» تدبیری شده است؟
آیا برای خنثی کردن عملیات روانی و کارشکنی جریان ناانقلابی و غربزدۀ داخلی جهت جلوگیری از «فریب افکارعمومی و گروگانگیری اقتصادی برای مصادره و انحراف روند مذاکرات» تدبیری شده است؟
مبادا تمرکز بر جزئیات و حواشی مذاکرات ما را از فرامتن، پیامدها، برداشت دوستان و نقشۀ دشمنان غافل نماید.
وقتی رهبری عزیز در برخی مسائل اجازهٔ انجام کاری را به مسئولین میدهند لزوما به این معنا نیست که قلبا راضی و مؤید انجام آن کار نیز هستند!
گاهی ایشان به برخی مسئولین که استدلالها و اسناد مبنی بر غلط بودن کاری را نمیفهمند اجازه میدهند که تجربه کنند و بفهمند و تکرار نکنند.
لکن مشکل برخی از مسئولین، صرفا همیشه ندانستن و نفهمیدن امور و مسیرها نیست بلکه نتوانستن و حتی نخواستن و نپذیرفتن هم در کـار است!
در این حالت وظیفۀ مسئولین و مردمی که میفهمند و میخواهند که امور سامان یابد، حمایت از رهبری و تبیین و... جهت جلوگیری از ایجاد خسارت است.
وقتی مسئله پذیرفتن امور باشد دوگانۀ تعهد یا تخصص اصولا کاذب است چون اساسا کسی که فرد متعهدی است مسئولیت و کاری که تخصصش را ندارد قبول نمیکند.
مگر در شرایط و مواردی که کلا فرد دیگری نباشد و یا انجام امور توسط غیر ممکن نیست و یا عوامل خارج از ارادۀ فرد مانند جبر و اضطرار در کار باشد.
اما اگر مسئله سپردن مسئولیت و کار به دیگری بود، مثلا وقتی که ما بین دو مدعی که یکی متعهدتر و دیگری متخصصتر است مرددیم چه باید کنیم؟
در اینجا جنس و نوع آن مسئولیت و کار است که تعیین کننده میباشد! به گونهای که در برخی امور تعهد بیشتر اهمیت و اولویت دارد و در برخی امور تخصص بیشتر...
مسیر حقیقت و عدالت هزینه دارد! اما ترسوها همواره پدیدهها را به گونهای فهم و تحلیل کرده و تصمیم میگیرند تا از هزینه دادن بپرهیزند!
ناگفته نماند که منظور از هزینه، سختیها و چالشهای طبیعی راه است نه به اصطلاح هزینه تراشی نابجا که از روی عدم تأمل و تدبیر باشد.