دشمنان خارجی و ضدانقلاب(اسلامی)داخلی در استدلال و مستندات چیزی برای ارائه ندارند اما قهرمان روایت پردازیهای شیادانه و اغواگری هستند.
افکار عمومی بیش از اینکه تحت تأثیر استدلال و مستندات باشد تحت تأثیر جو روایی است که امروزه اصلیترین بستر آن رسانه و فجازی میباشد.
فضای پر هیاهوی رسانه بیش از اینکه بستری مناسب برای به بار نشستن استدلال و ارائۀ مستندات باشد بستر غالب و مغلوب شدن روایتها است.
منافقین این دو نکتۀ اخیر را به خوبی درک کردهاند لذا از ولنگاری رسانه و فجازی به صورت ناموسی دفاع میکنند چون حیات و قدرتشان در گرو آن است.
(تبیین باید صریح و روشنگر و ناظر بر واقعیات خارجی باشد نه کلیات ابوالبقاء)
برخی دغدغهمندان و دلسوزان تأکید میکنند که در جهاد تبیین و روشنگری بحث را بر سر اشخاص نبریم؛ این حرف اگر به معنای شخصی و جناحی نکردن مسائل باشد بسیار درست است اما اگر به این معنا باشد که از شخصیت(مجموع عقاید، تفکر، مواضع و عملکرد) افراد سخن (نقد و تمجید و...) نگوییم شدیداً غلط است.
روایت زیستان اینگونهاند که بساطت و بلاهت را صداقت، بی عرضگی را ناترازی، ظلم پذیری را صلح طلبی و انفعال را صبر استراتژیک جا میزنند!
انبان جریان سکولیبرال تهی از استدلال و مستندات است لکن قهرمان روایتپردازیهای نامردانه و حتی رذیلانه هستند و نان آن را میخورند!
فردی نمیدانست که تعهد و تخصص ندارد لذا در شرایطی حساس نامزد مسئولیت سنگینی در حد ریاست جمهوری کشوری ویژه شد!
افرادی نیز بخاطر حسی که ناشی از جنگ نرم دشمنانشان بود حاضر شدند هر فردی غیر از فرد نزدیک به نظام مستقر را انتخاب کنند!
اکنون آن فرد استخوانی در گلوی نظام و لای زخم مردم شده است!
کلیپهایی که در آن قرتیهای امروزی با بسیجیهای دهۀ شصتی مقایسه میشوند مغالطه آمیز است!
مراقب باشیم که با مقایسۀ بدترین جوان این زمان با بهترین جوان آن زمان تلۀ شناختی درست نکنیم!
بدترین این زمان را با بدترین آن زمان و بهترین این زمان را با بهترین آن زمان مقایسه کنیم.