۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولایتمداری» ثبت شده است

خـارج از مـدار!

شاخص‌های در مسیر حق بودن، عدالتخواهی، ظلم ستیزی و همچنین ساده زیستی و نفی اشرافیت است.

فهم و تطبیق اینها بر مصادیق و اولویت بندی عمل به آنها نیز فقط در پرتو مدار ولایتمداری ممکن می‌باشد.

کسی که شاخص داشته باشد در اشخاص گیر نمی‌کند، حتی در شیوخ خوش سابقه!

دوسـت شناسی!

کسانی که مدعی انقلابیگری و ولایتمداری هستند اما ضدانقلاب، کارگزارانی‌ها، اصلاح طلبان و اعتدالی‌ها با او ضدیت خاصی ندارند محل تأمل هستند!

به قول معروف: «تعرف الاشیاء بأضدادها» گاهی اوقات افراد با دشمنان و ضدهایشان بهتر شناخته می‌شوند تا با ادعاهایی که خودشان مطرح می‌کنند.

تأملی در اولویت‌بندی پرداختن به مسائل مختلف

  • (اولویت چه چیز یا چیزهایی برای چه کسی یا کسانی)

در فضای علمی و اجرایی و خصوصاً رسانه‌ای تا موضوع و مسئله و چیزی به مذاق برخی افراد و عزیزان و گروه‌ها خوش نمی‌آید گاهی بلافاصله اشکال می‌کنند و بعضاً فریاد بر می‌آورند که؛ ای بابا الان اولویت نظام، مردم، کشور این مسئله(مثلاً حجاب) است!؟ چرا به اقتصاد کشور و معیشت مردم نمی‌پردازید. یا اینکه وقتی کسی یا مجموعه‌ای متمرکز در کار و فعالیت ناظر بر مسائل سیاسی داخلی است به او خرده می‌گیرند که؛ ای بابا در این شرایط حساس جهانی و بین‌المللی و منطقه‌ای به مشکلات و چالش‌های سیاسی داخلی چرا می‌پردازید و قس علی هذا...

اقتضاء جایگاه!

یکی از عوامل مهم و مؤثر در تعیین نوع کنش‌گری افراد در جامعه حتی در یک ماجرای واحد، جایگاه افراد است.

در ماجرایی مانند غصب خلافت توسط اصحاب سقیفه، ما دو معصوم داریم لکن با دو روش کنش‌گری متفاوت!

تفاوت وظیفه به معنای تفاوت هدف نیست! بلکه به خاطر تفاوت جایگاه افراد و اقتضائات آن است.

در اصل و افق کنش‌گری باید تابع ولی باشیم، لکن این بدان معنا نیست که وظیفهٔ ما دقیقا مانند ولی می‌باشد.

مثلا وقتی فرمانده می‌گوید:«حمله» سرباز باید حمله را انجام داده و اقامه کند نه اینکه سرباز نیز بگوید:«حمله»!

مسئلۀ مهم این است که برآیند کنش‌های مختلف علی‌رغم تفاوت‌های روشی در یک افق واحد باشد...

تدبیر ولایت و وظایف ما...

وقتی رهبری عزیز در برخی مسائل اجازهٔ انجام کاری را به مسئولین می‌دهند لزوما به این معنا نیست که قلبا راضی و مؤید انجام آن کار نیز هستند!

گاهی ایشان به برخی مسئولین که استدلال‌ها و اسناد مبنی بر غلط بودن کاری را نمی‌فهمند اجازه می‌دهند که تجربه کنند و بفهمند و تکرار نکنند.

لکن مشکل برخی از مسئولین، صرفا همیشه ندانستن و نفهمیدن امور و مسیرها نیست بلکه نتوانستن و حتی نخواستن و نپذیرفتن هم در کـار است!

در این حالت وظیفۀ مسئولین و مردمی که می‌فهمند و می‌خواهند که امور سامان یابد، حمایت از رهبری و تبیین و... جهت جلوگیری از ایجاد خسارت است.