سی سال است کشور در حلقوم تجدد لیبرالی در حال بلعیده شدن است! لکن برخی ساده دلهای ساده ذهن همچنان نگران تحجر میباشند! میدانید چـرا؟
چون رسانههای همین جریان تجدد لیبرالی خطر تحجر را برجسته میکنند! البته نه تحجر واقعی که ما هم ضد آن هستیم بلکه انقلابیگری را تحجر جلوه میدهند!
علاج ندانستن و نتوانستن جای خود لکن ما الان با خطر نخواستن مواجه هستیم! برخی مسئولین نمیخواهند به انقلاب اسلامی و قانون پایبند باشند!
جاهل را آگاه و ضعیف را کمک میکنیم اما علاج کسی که تمرد میکند هرس است! مسئولیت گرفتن کسانی که به آرمان و قانون پایبند نیستند فاجعه است!
هیچ مـردم و نظامی اینگونه عناصر آلوده که آجرهای فاسد هستند را در معماری حکمرانی خود تحمل نمیکنند، چه رسد آنان را سکاندار نمایند!
ای کاش هر ساله در سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ضمن ارج نهادن به رویشها، ریزشها را نیز بازخوانی و از درون سیستم بزداییم...
تبعیت بخشی از مردم جهان از شهوات را به عنوان قدرت جبهۀ باطل حساب نکنیم...
عدم تبعیت بخشی از مردم جهان از عقل را به عنوان ضعف جبهۀ حق حساب نکنیم...
سختی صعود و راحتی سقوط را نیز دلیل بر نادرستی اولی و درستی دومی تحلیل نکنیم...
خلاصه اینکه؛ اهل حقیقت و عدالت بودن لیاقت میخواهد...
نقطۀ ضعف جبهۀ حق انقلاب اسلامی نه در استدلال است و نه در مستندات بلکه در روایت است و روایت در دست رسانهها میباشد!
اگر میبینید که جبهۀ باطل ضد انقلاب برای ولنگاری فضای مجازی و رسانه هزینه میکند چون حریف استدلال و مستندات نمیشود.
رسانه و روایت را جدی نگرفتیم، سیلی خوردیم!
اولین معنایی که از شنیدن کلمۀ مقاومت در ذهن ما شکل میگیرد این است که ما به عنوان فرد، گروه، جامعه، ملت و یا امت در مقابل فشار و حملۀ دیگری و دشمنان بیرونی خود ایستادگی و پایداری میکنیم و تن به اراده و خواست او نمیدهیم. البته مقاومت در مقابل امیال نفسانی و شهوات دورنی را نیز میتوان در زمرۀ مصادیق مقاومت درونی برشمرد. این معنا در عین درستی لکن تداعی کنندۀ مفهومی سلبی، منفعل و تدافعی از ایستادگی است. با توجه به این عبارات وقتی سخن از مقاومت به میان میآید برای روشن شدن مسئله باید ابتدا تکلیف پاسخ یا پاسخهای این سه پرسش روشن گردد: مقاومت چه چیزی یا چه کسی و کسانی؟ مقاومت در مقابل چه چیزی یا چه کسی و کسانی؟ و همچنین مقاومت بر روی چه چیزی یا چیزهایی؟