چرا برخی از مردم دچار خطا و اشتباه ادراکی میشوند؟
چرا بی عفتی و بی حجابی و... در حال گسترش میباشد؟
چرا دروغ و شایعه و شبهه به شدت در حال انتشار است؟
چرا هر اعتراض سادهای تبدیل به یک اغتشاش میگردد؟
چرا اعتماد برخی از مردم به دشمنان ملت جلب میشود؟
مسائل فوق عوامل مختلفی دارند اما در میان همۀ عوامل یک عامل مهم در بین همۀ آنها مشترک است و نقش اول را دارد و آن چیزی نیست جز؛ ولنگاری فضای مجازی...
وقتی که ما عدالت را مطالبه میکنیم به عبارتی خواهان مقابلۀ با ظلم هستیم.
تبیین مفهوم عدل و ظلم و تشخیص مصداق به جای خود لکن در عدالتخواهی یعنی مقابلۀ با ظلم، مقصود مقابلۀ با مفهوم ظلم نیست بلکه مقابله با فاعل ظلم و مصداق آن یعنی فرد یا مجموعۀ ظالم است.
وگرنه جنگیدن با مفاهیم که خطر و هزینۀ خاصی ندارد؛ البته مبارزه با مصادیق ظلم لزوماً جنبۀ سخت ندارد . . .
دنیایی که من در آینۀ افغانستان میبینم دنیایی است که در آن کشته و زخمی شدن بیش از صد نفر انسان بی پناه هیچ ارزشی برای دولتها و رسانهها ندارد!
دنیایی که من در آینۀ افغانستان میبینم دنیایی است که در آن تبعیض بیداد میکند و مباحث حقوق بشری فقط به درد بزک خناس در بزم رسانهها میخورد.
آینهای که بیانگر نفاق شوم سازمانهای بینالمللی است...
تجزیه ماجرا...
صفر: خانومی که توسط مأمورین انتظامی بخاطر پوشش نامناسب جهت تفهیم قانون و کلاس توجیهی به مقر پلیس انتقال داده شده است در میانه کلاس و در مقابل دیدگان حضار و دوربینهای مداربسته میمیرد. پزشکی قانونی بعد از تحقیقات اولیه، مرگ خانم مهسا امینی را بر اساس ادعای ضد انقلاب یعنی ضرب و جرح رد میکند.
ای کسانی که قبل از معلوم شدن علّت فوت خانم امینی چشم خود را بستید و دهان به اباطیل و تشویش افکار عمومی گشودید و ژست آزادی و مردم داری گرفتید.
اکنون دیگر دهان خویش را ببندید و چشم خود را باز کنید و خون شهدا و جانباختگان و اشک پدران و مادران آنان را خوب ببینید و بنگرید که چگونه امّت حزب الله با خروش در میدان، دسیسه و فتنه را خاموش خواهد کرد.