برخی از مردم واقعاً از مذهبیها و انقلابیون و به تبع آن از اسلام، انقلاب و نظام بدشان میآید! دقیقتر که بررسی میکنیم متوجه میشویم که بسیاری از این افراد در تلۀ نفاق و منافقین افتادهاند!
متأسفانه این افراد به خاطر عدم اطلاعات و ضعف تحلیل، عملکرد منافقین را به حساب همۀ مذهبیها و انقلابیون میگذارند لذا دچار خطا و بغض و چالش میگردند...
برخی تلقی میکنند که مفاهیمی مانند کفر، شرک و نفاق چون در ادبیات دینی برجسته هستند لذا حتماً مصادیق آنها نیز صرفاً در قلمرو مباحث و مسائل دینی است.
در ماجرای جام جهانی به وضوح دیدیم که برخی حتی نسبت به ارزشها و دستاوردهای ملی و میهنی خود نیز کافرند و ادعایشان در وطن پرستی نیز منافقانه است.
دینداری به کنار، آزادگی پیشکش، لااقل آدم باشید!
یکی از تفاوتهای مهم جنگ سخت و نظامی با جنگ نرم و شناختی این است که جانباختگان و مجروحین جنگ سخت و نظامی موجب امنیت و هدایت و مایۀ افتخار و عزّت جامعۀ خود میشوند.
اما خودباختگان و مرعوبین یا به عبارتی مسخ شدگان و فریب خوردگان جنگ نرم و شناختی موجب نا امنی و انحراف و مایۀ ذلّت و ننگ جامعۀ خود میشوند.
یکی از سختیهای مواجهه با وقایع و حوادث اخیر، مقابله با منافقین رخنه کرده در میان خواص و احمقهای رسوب کرده در میان تودۀ عوام میباشد.
منافقین همواره، ارادهها را سست، مردم را مردد و دشمن را امیدوار میکنند و احمقهای متوهم نـیـز همواره آتش بیار معرکه در کف خیابان میشوند.
دشمن هم مرتب برای این دو، قلاده و پالان مهیا میکند!
مماشات، تسامح، اغماض و حتی رأفت، از یک جایی به بعد خصوصاً از دیدگاه دشمنان خارجی، منافقین داخلی و احمقهای کف خیابان ضعف و ترس معنا میشود!
اگر دشمنان و منافقین و احمقها توهم کنند که نظام و مردم ضعیف شده یا ترسیدهاند هارتر میشوند و هزینۀ این هاری را مردم عادی با خون پرداخت میکنند!
حتماً باید تیر به یکی از مسئولین بخورد تا قاطع شوید!؟