معیارهایی برای شناخت جریانهای سالم
هر چیزی در عالم مشخصه های خاص خود را دارد که آن را از غیر خود متمایز می کند ، و این شاخصه ها از صفات ذاتی آن می باشند و نمی توان آن چیزها را بدون این ویژگی ها و اوصاف تصور کرد، مانند گرما برای آتش و روشنایی برای نور، فهم این دو مثال مشکل نیست و بسیار راحت می باشد ، اما مسائلی هستند که نیاز به دقت و تبیین بیشتری دارند مانند جریان های فکری اعم از مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که غالبا دو منشا برای انحراف آن ها وجود دارد.
- عدم تعریف درست از ارزش های انسانی
- بی توجهی و تحریف ارزش های انسانی به نفع خود
چون قصد مختصر نویسی داریم از پرداختن به مسائل حاشیه ای پرهیز می کنیم؛ خب در این بحث فارغ از نگاه دینی دو شاخصه جدا ناپذیر برای جریان های سالم را که محوریت دارند بیان می کنیم.
- ظلم ستیزی و عدالت خواهی
- عدم اشرافی گری و تجمل گرایی
که عدم وجود هر یک از این دو شاخصه، سلامت جریان را زیر سوال خواهد برد؛ البته هر دوی این ها از مبانی ادیان الهی نیز هستند اما در جریان های سالم عمومیت دارند، مثال: در جایی شاید مردمانی یکتاپرست نباشند اما پایبندی به ظلم ستیزی و ساده زیستی برایشان ارزشمند باشد، همین دو خصلت ستودنی و از ارکان آزادگی است.
نکته: نباید فراموش کرد که در جریان های اسلامی ولایت مداری مهر تایید بر صحت و سلامت جریانی است که هر دو ویژگی مذکور را دارا باشند.
حال ما در بعضی جریانات سیاسی داخل جوامع اسلامی به فقدان این دو شاخصه بر می خوریم! یعنی عدم ظلم و استکبار ستیزی و گرایش به اشرافی گری و رفاه طلبی، و با لحاظ این موضوع که اساس مسلمانی بر حریت و بندگی خدا و مبارزه با طاغوت است برای ما این سوال پیش می آید که چگونه می شود افرادی آزاده نباشند ولی خود را مسلمان بنامند؟!؟
و ادعا را به جایی برسانند که جریان خود را مطلوب ترین راه سعادت و مسلمانی بدانند، اینجا است که باید گفت نباید فریب ظاهر و شعار ها را خورد و برای تشخیص باید به معیارها و شاخص ها رجوع کرد، آیت الله و سید بودن و سابقه ی خوب داشتن گرچه دارای ارزش هستند اما معیارهای دقیقی برای تشخیص حق از باطل نیستند، به قول معروف شرط حال افراد است.
به خدا بعضی از مسئولین اگه آخوند نبودند رژیم الان صد بار اعدامشون کرده بود