نوازش پدر شعر انقلاب

هنگامی که سوز سرمای بهمن ماه ۱۳۹۲ پنجه در پنجه ی گرمای نفس های شاعران انقلاب اسلامی انداخته بود، در این سالروز پیروزی پر افتخار بود که هرم نفس های شاعران برف و یخ ها را آب نمود و محفل شعر چکامه بیداری به مناسبت سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در کاخ نیاوران با اجرای خاطره انگیز بانو ژاله صادقیان را رقم زد.

محفلی آراسته به وجود اساتید گرانقدری همچون مرحوم استاد حمید سبزواری، استاد سیف الله مجرب (سائل لواسانی)، استاد محمد حسن حسامی محولاتی، استاد علی اکبر فراز، استاد فضل الله دُروَش، استاد علیرضا بشکوه، استاد بانو سیمین میرآفتاب، جناب آقای سید وحید سمنانی و شاعران اهل دل انجمن های شمیرانات.

القصه … بنده نیز به عنوان عضو کوچکی از انجمن شاعران لواسان در این محفل گرم و صمیمی و آکنده از ذوق و هنر افتخار حضور داشتم؛ خوب خاطرم هست در آن ایام مرحوم استاد حمید سبزواری تا حدی کسالت داشتند که دو نفر ایشان را همراهی می کردند، بعد از اجرای برنامه توسط ایشان و هنگامی که قصد ترک سالن را داشتند افراد بسیاری به قصد عرض ارادت، عکس یادگاری و امضاء دور آن بزرگوار گرد آمدند اما بنده به خاطر عدم شناخت کافی نسبت به شخصیت ایشان [۱] و ازدحام جمعیت کنار در ایستاده بودم و نظاره گر ابراز ارادت حضار نسبت به ایشان، که …

در هنگام خروج از سالن کنار در، استاد لحظه ای ایستادند و توجه شان را متوجه حقیر فرمودند و با اشاره ای ضعیف و نگاهی نافذ … بنده بی اختیار قبل از اینکه ایشان قدمی به سوی حقیر بردارند خودم را به ایشان رساندم و ایشان در حالی که حال مساعدی نداشتند دستی به صورت بنده که با محاسن طلبگی در آن محفل خود نمایی می کرد کشیدند و … { هجر تو آن سان کند با من / که   وصال   کوره   با   آهن

هنگامی که سوز سرمای بهمن ماه ۱۳۹۲ پنجه در پنجه ی گرمای نفس های شاعران انقلاب اسلامی انداخته بود، در این سالروز پیروزی پر افتخار بود که هرم نفس های شاعران برف و یخ ها را آب نمود و محفل شعر چکامه بیداری به مناسبت سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در کاخ نیاوران با اجرای خاطره انگیز بانو ژاله صادقیان را رقم زد.

محفلی آراسته به وجود اساتید گرانقدری همچون مرحوم استاد حمید سبزواری، استاد سیف الله مجرب (سائل لواسانی)، استاد محمد حسن حسامی محولاتی، استاد علی اکبر فراز، استاد فضل الله دُروَش، استاد علیرضا بشکوه، استاد بانو سیمین میرآفتاب، جناب آقای سید وحید سمنانی و شاعران اهل دل انجمن های شمیرانات.

القصه … بنده نیز به عنوان عضو کوچکی از انجمن شاعران لواسان در این محفل گرم و صمیمی و آکنده از ذوق و هنر افتخار حضور داشتم؛ خوب خاطرم هست در آن ایام مرحوم استاد حمید سبزواری تا حدی کسالت داشتند که دو نفر ایشان را همراهی می کردند، بعد از اجرای برنامه توسط ایشان و هنگامی که قصد ترک سالن را داشتند افراد بسیاری به قصد عرض ارادت، عکس یادگاری و امضاء دور آن بزرگوار گرد آمدند اما بنده به خاطر عدم شناخت کافی نسبت به شخصیت ایشان [۱] و ازدحام جمعیت کنار در ایستاده بودم و نظاره گر ابراز ارادت حضار نسبت به ایشان، که …

در هنگام خروج از سالن کنار در، استاد لحظه ای ایستادند و توجه شان را متوجه حقیر فرمودند و با اشاره ای ضعیف و نگاهی نافذ … بنده بی اختیار قبل از اینکه ایشان قدمی به سوی حقیر بردارند خودم را به ایشان رساندم و ایشان در حالی که حال مساعدی نداشتند دستی به صورت بنده که با محاسن طلبگی در آن محفل خود نمایی می کرد کشیدند و … { هجر تو آن سان کند با من / که   وصال   کوره   با   آهن

۰ نظر
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

پیام خود را بنویسید

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی