سه اتفاق بزرگ در زندگی هر انسانی رخ می دهد که در سرنوشت او تاثیر بسزایی دارد …

۱- اولین این اتفاقات تولد است که یک انسان در چه خانواده و چه جامعه ای متولد می شود ، که در این اتفاق ما نقش خاصی ایفا نمی کنیم و فقط متولد می شویم.

۲- دومین این اتفاقات که در اصل سومی آن ها است مرگ می باشد که به فرض مثال انسان در چه حالت و شرایطی امکان دارد از دنیا برود که در این مقوله نیز ما بعضا هیچ نقشی نداریم و کافی است عجل سر برسد البته خود نیز می توانیم در جریان پیش دستی بکنیم که . . . بگذریم.

۳- سومین این اتفاقات که در اصل همان دومی است بحث شیرین ازدواج می باشد که در آن تمام و کمال برای ما اختیار لحاظ شده است و ریش و قیچی را به خود ما سپرده اند .

 به غیر از معصومین که از محل بحث خارج می باشند؛

اولین اصل این است که هیچ زن و مرد صد  در صد کاملی چه از حیث جسمی و چه از حیث روحی در دنیا وجود ندارد پس ما نباید دنبال صد بگردیم ، فلذا فهمیدن و پذیرش این اصل کمک به سزایی به درست عمل کردن ما می تواند بکند پس هم در مورد خود و هم در مورد همسری که می خواهیم انتخاب بکنیم باید کاملا واقع بین باشیم و تحت الشعاع مسائل احساسی قرار نگیریم و این حقیقت را بپذیریم که هر چقدر ما خوب و ایده آل باشیم باز هم دارای نقص هایی هستیم، که معمولا در ابتدای امر به خاطر جو غالب احساسی برخی به آن ها توجه نمی کنند و می پندارند که با یک موجود کامل ازدواج کرده اند، اما بعد از فروکش کردن احساسات از پرده برون افتد راز … پس پذیرفتن نقص های دو طرفه نگرش مطلوب تری را در پی خواهد داشت.
اصل دوم اینکه باید اطلاعات دقیق و فهم درستی در مورد نقاط اشتراک و افتراق زن و مرد داشته باشیم تا متوجه ریشه ی عکس العمل های متفاوت طرف مقابل گردیم و آن را حمل بر مخالفت با حقیقت نکنیم پس نباید انتظار داشته باشیم که در مواجه با مسائل روز مره نگاه همسر ما باید همان نگاه ما و نظر او باید همان نظر ما باشد چرا که بیشتر تفاوت ها در نگاه و نظر طرفین به همان نقاط افتراق بر می گردد، به بیان دیگر یک زن اگر کاملا شبیه یک مرد باشد دیگر زن نیست و بر عکس، فلذا نقاط افتراقی که باعث جذابیت طرفین برای یکدیگر شده است نباید عامل اختلاف گردد، یک مرد برای زندگی زن دوست دارد و زن می خواهد و زن هم مرد دوست دارد و مرد می خواهد پس باید تفاوت های آن را با خود بفهمد و ضمن پذیرفتن از آن بهرمند شود.