۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جریان شناسی» ثبت شده است

محک حجاب و عفاف!

همانگونه که نهادینه کردن حجاب امری فرهنگی است مقابله با کشف حجاب نیز امری انتظامی می‌باشد...

کسانی که مخالف روش‌هایی مانند تجمع و تحصن هستند بدانند که اینها معلول ترک فعل مسئولین است.

ایستادن پای اجرای قانون حجاب و عفاف شاخص تفکیک انقلابی از ناانقلابی شده است!

اشاره‌ای به چرایی حرام سیاسی بودن کشف حجاب

وقتی چیزی در افکار عمومی نماد چیز دیگری شد یعنی نمایندگی می‌کند اصل آن چیز را، اصولا به همین دلیل است که نماد آن چیز می‌باشد.

وقتی که عریانی نماد برجسته و فراگیر کفر و شرک می‌باشد و حجاب نیز نماد اسلام گردیده لذا مخالفت آگاهانه با آن یعنی مخالفت با اسلام!

دشمنان وقتی که نمی‌توانند اصل و تمامیت چیزی را بزنند و نابود کنند، نمادی که آن چیز را نمایندگی می‌کند را می‌زنند و تخریب و... می‌کنند.

کشف حجاب در ایران یک پروژۀ ویژه برای زدن اصل و اساس و تمامیت اسلام است لذا هرگونه کوتاهی در برخورد با آن خیانت به اسلام است!

تــُـخــم خارخاسک

شعار وفاق از طرف کسانی که اگر دیگی برایشان نجوشد سر سگ در آن می‌جوشانند مانند ادعای جنگل دوستی تبر است!

در خصوص این دولت همینکه مراقبت کنیم خسارت نیافریند هنر کرده‌ایم، وقت خود را صرف بازسازی جبهۀ انقلاب کنیم.

باور کنید که از تخم خارخاسک سنبل در نمی‌آید...!

مغالطه و فرافکنی نکنید!!

عزیزانی که در بزنگاه‌های روشن شدن حقیقت سریعا با وسط گزینی، استدلال و مستندات ناقدان را با برچسب دوقطبی تخطئه می‌کنید.

مسئلۀ اصلی اساسا شخص دکتر قالیباف نیست! مسئله خط فکری و مدل سیاست‌ورزی است که این شخصیت آن را نمایندگی می‌کند...

اگر حقیقت تبیین نشود عدالت به مسلخ خواهد رفت!

(قابل توجه دلسوزان انقلاب خصوصاً حامیان دکتر جلیلی و...)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تعریف عدالت می‌فرمایند: «العدل وضع کل شیء فی موضعه و إعطاء کل ذی حق حقه» به عبارت ساده یعنی: «هر چیزی را در جا و جایگاه خودش قرار بدهیم و حق هر صاحب حقی به آن داده شود». این تعریف به وضوح بیان می‌کند که هر چیزی جا و جایگاهی دارد! که نه تنها مختص خودش بلکه آن چیز یا کس نیز مستحق آن جا و جایگاه است! لذا برای اینکه هر چیزی یا کسی را در جا و جایگاه خود قرار بدهیم باید ابتدا جا و جایگاه آنها را خوب بشناسیم وگرنه ممکن است با قرار دادن چیزی یا کسی در غیر جا و جایگاه خودش خسارتی بیافرینیم که به سادگی قابل جبران نباشد! در ادامۀ حدیث نیز تصریح می‌کنند که هر حقی صاحبی دارد! و باید حقوق به صاحبان آنها داده شود، پس حق صرفاٌ گرفتنی نیست بلکه دادنی هم هست! ضمناً این تعریف از عدالت و گره زدن وجودی آن به حقیقت بیانگر این است که اساس عدالت بر اصل حقیقت بنا می‌شود و اصولاً بهرۀ وجودی عدالت از ذات حقیقت است لذا اقامۀ عدالت بدون آگاهی از حق و تبیین حقیقت ممکن نیست.