کسانی که دغدغه تلفیق دین با سیاست یا سیاست با دین را دارند و یا به دنبال آمیختن این دو با هم هستند، اولین خطایشان این است که دین و سیاست را دو مقوله جدای از هم پنداشتهاند! لذا به دنبال تلفیق و آمیختن آنها هستند.
ما به هیچ وجه سیاست را جدای از دیانت نمیدانیم.
در انقلاب اسلامی 57 دو حوزه سیاسی و نظامی ما تا حدود قابل قبولی منقلب شدند اما متأسفانه در حوزه اقتصاد و فرهنگ به جای انقلاب به اصلاح روبنایی اکتفا کردیم!
لذا در حوزه اقتصاد و فرهنگ دچار چالش و مشکل اما در حوزه کلان سیاسی و امنیت نظامی همواره شاهد پیروزی هستیم.
امام علی(ع): فاقِدُ البَصَرِ فاسِدُ النَّظَرِ / کسی که بینش و بصیرت ندارد، رأی و نظرش بی ارزش است.
افرادی که دچار ضعف در مبانی معرفتی و بصیرت سیاسی میباشند هرگز نمیتوانند آغازگر و جلودار باشند و همواره پیرو هستند.
ضمناً ضعف اگر شدید باشد پیرو طواغیت خواهند شد!
در جامعه ما هیچ مسئله و کاری به اندازه مسئله و فعالیت سیاسی مظلوم نیست و غیر حرفهای دنبال نمیشود. البته از مردم عادی انتظاری نیست اما از جامعه تحصیل کرده خصوصاً حوزویان و دانشگاهیان انتظار هست، انتظاری که به نظر
پرسشی مهم و بنیادین؛ آیا مسائل سیاسی مانند اصول دین تحقیقی هستند و باید خود افراد در آنها با تحقیق و بررسی به نتیجه و تصمیم گیری برسند و یا مانند فروع دین میتوان در آنها از نظر متخصصین تقلید و تبعیت کرد؟