در اینکه چه بکنیم همه خواهند گفت؛ آنچه حق است و عدل؛ فارغ از قرائتهای مختلفی که از آنها میشود اگر در قرائت نظری هم به توافق برسیم، برخی آنقدر در زمان، مکان، کمیت، کیفیت، شرایط و چگونگی اهتمام به حق و عدل مناقشه میکنند که نهایتا در عمل قدم از قدم برداشته نمیشود!
در دوقطبیها نفسِ شخص، گروه یا مقولۀ قطبیده شده تبدیل به ملاک و معیار تشخیص بد و خوب میشود و شاخصی خارج از خود را برای سنجش نمیپذیرد.
اما در دوگانگیها ملاک و معیار تشخیص بد و خوب شاخصهایی مانند عدل و ظلم هستند که مقولات مختلف بر اساس آنها سنجیده و ارزشداوری میشوند...
ملاک تعیین کننده در دوگانگیها ارزش و ضد ارزشهایی هستند که فارغ از مصادیق، به عنوان شاخصی ثابت معیار سنجش هستند مانند عدل و ظلم.
اما ملاک تعیین کننده در دوقطبیها نفسِ خودِ مصادیق هستند، فارغ از اینکه با شاخص حق و عدل سنجیده شوند یا خیر مانند نژاد، زبان، گروه و...
هیئتی که در مورد جنایات اسرائیل و صهیونیسم و قتلگاه غـزه بی تفاوت باشد بداند یا نداند در امتداد تاریخی تقویت جریان ظلم یزیدیان قرار دارد.
در کربوبلا، بیطرفان، بیشرفانند!/تاریخ همان است، حسینی و یزیدی.
هیئتی که عدالتخواه و ظلمستیز تربیت نکند هیئت نیست، کافه است...
قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ
همهٔ اعمال و امور در پرتو عدالت است که ارزش پیدا میکنند وگرنه کوهی از کار و تلاش کاهی نمیارزد....!
هر کسی به صورت نرم و نظری و یا سخت و عملی در مدار و مسیر عدالت نباشد، قطعاً در ورطهٔ ظلم و ضلالت غلتیده است.