فلسفۀ قوانین اجتماعی و غرض مجری قانون معتقد کردن مردم به یک امر خاص نیست چون اساسا جبر و الزام در عقاید و باورمند کردن افراد راه ندارد.
اما الزام قانونی و توسل به قوۀ قهریه جهت جلوگیری از ظهور و بروز عقاید باطل و فاسد در قالب گفتار و رفتار آن هم در فضای عمومی جامعه واجب است.
اصل مطالبۀ التزام به شرع و قانون درست بلکه واجب است اما سلمنا چون روش مطالبهگران شاید نادرست و غیر حرفهای بوده جواب باتوم است!؟
لکن در مسئلۀ کشف حجاب که اصل آن حرام شرعی و سیاسی است چه رسد به روش آن، رویکرد اصلی مسئولین و نیروی انتظامی تسامح میباشد!
قوانینی مانند قانون حجاب و عفاف برای باورمند کردن مردم به حجاب و عفاف نیست! بلکه برای کنترل و جلوگیری از رواج بی عفتی و فساد است.
اساسا قانون برای ایجاد نظم اجتماعی متناسب با ارزشهای هر مکتب و جامعهای است لذا باید تسهیلگر تحقق ارزشها و حامی بقـای آنها باشد.
گاهی منافقین و ساده انگاران منفعت فرد و گروهی خاص را به عنوان مصلحت مردم و کشور به افکار عمومی قالب میکنند!
اگر به قوانین موجود با قاطعیت عمل کنیم و به لوازم آن ملتزم باشیم در این صورت کمتر کار به مصلحت سنجی میکشد...
مصلحت را چنان از معنا تهی کردهاند که تبدیل به ماله شده است!
همانگونه که اصطلاح گردن کشی را تمرّد، طغیان و یاغیگری معنا کردهاند؛ اصطلاح گردن شکستن نیز به معنای برخورد قاطع است.
لطفاً برای فهم سخن افراد، مقام بیان، سیاق کلام، ارادۀ متکلم، زمان و مکان و مخاطب او را لحاظ کنید تا سوءتفاهم پیش نیاید.