اولین معنایی که از شنیدن کلمۀ مقاومت در ذهن ما شکل میگیرد این است که ما به عنوان فرد، گروه، جامعه، ملت و یا امت در مقابل فشار و حملۀ دیگری و دشمنان بیرونی خود ایستادگی و پایداری میکنیم و تن به اراده و خواست او نمیدهیم. البته مقاومت در مقابل امیال نفسانی و شهوات دورنی را نیز میتوان در زمرۀ مصادیق مقاومت درونی برشمرد. این معنا در عین درستی لکن تداعی کنندۀ مفهومی سلبی، منفعل و تدافعی از ایستادگی است. با توجه به این عبارات وقتی سخن از مقاومت به میان میآید برای روشن شدن مسئله باید ابتدا تکلیف پاسخ یا پاسخهای این سه پرسش روشن گردد: مقاومت چه چیزی یا چه کسی و کسانی؟ مقاومت در مقابل چه چیزی یا چه کسی و کسانی؟ و همچنین مقاومت بر روی چه چیزی یا چیزهایی؟
در یک مصاف آنچه تعیین کنندگی اصلی را دارد اراده است یعنی هر طرف که بتواند ارادۀ خود را بر دیگری تحمیل کند پیروز نبرد است...
پس اگر در یک مصاف مال و جان خود را از دست بدهیم ولی تسلیم خواست و ارادۀ دشمن نشویم قطعا پیروز هستیم و خواهیم بود.
مقاومت در اسلام صرفا به معنای ایستادگی سلبی، منفعلانه و پدافندی در مقابل فشارها و حملات دشمنان نیست بلکه به معنای مقاومت در مسیر حمله و تهاجم نیز هست.
این مقاومت در حمله به جبهۀ باطل و ظلم را عملیات پیروزمندانۀ طوفان الاقصی و امتداد آن در این مصاف به خوبی نشان داد...
حدود ده روز درگیر طرح و برنامهای ویژه تحت عنوان «مقاومت آینده» (ناظر بر آیندۀ گفتمان و میدان جبهۀ جهانی مقاومت) در قم، تهران و مشهد بودم... اگر بخواهم آخرش را اول بگویم باید عرض بکنم که: همدلی ایمانی اصلیترین عامل منجر شدن هماندیشیهای گفتمانی به همافزایی میدانی است.