مقاومت در اسلام عین حمله میباشد!
اولین معنایی که از شنیدن کلمۀ مقاومت در ذهن ما شکل میگیرد این است که ما به عنوان فرد، گروه، جامعه، ملت و یا امت در مقابل فشار و حملۀ دیگری و دشمنان بیرونی خود ایستادگی و پایداری میکنیم و تن به اراده و خواست او نمیدهیم. البته مقاومت در مقابل امیال نفسانی و شهوات دورنی را نیز میتوان در زمرۀ مصادیق مقاومت درونی برشمرد. این معنا در عین درستی لکن تداعی کنندۀ مفهومی سلبی، منفعل و تدافعی از ایستادگی است. با توجه به این عبارات وقتی سخن از مقاومت به میان میآید برای روشن شدن مسئله باید ابتدا تکلیف پاسخ یا پاسخهای این سه پرسش روشن گردد: مقاومت چه چیزی یا چه کسی و کسانی؟ مقاومت در مقابل چه چیزی یا چه کسی و کسانی؟ و همچنین مقاومت بر روی چه چیزی یا چیزهایی؟
مقاومت با موجودیت گره خورده است؛ یعنی اگر انسان و جامعه و حتی اشیاء مختلف در ویژگیها و صفات ذاتی خویش قوام نداشته باشند و مقاومت خود را چه در ماده و چه در هیئت از دست بدهند تبدیل به چیز دیگری خواهند شد. مثلا اگر چوب در مقابل آتش دوام خود را از دست بدهد دیگر چوب نخواهد بود بلکه تبدیل به ذغال خواهد گشت یا یک نردبان اگر بشکند و خرد شود گرچه دچار تبدُّل در جنس نشده است لکن به خاطر تبدُّل در هیئت و هندسه دیگر کارکرد نردبان را نخواهد داشت. انسان هم این چنین است! لذا اگر از ویژگیها و صفات انسانی تهی گردد به حیوانی درنده خو و چه بسا پستتر از حیوان تبدیل خواهد شد. مانند کسانی که ظلم و فساد میکنند و همچنین کسانی که به ظلم و فساد تن میدهند و برده میشوند.
در یک نگاه پدیدار شناسانۀ ناظر بر جوامع بشری به خوبی درمییابیم که هویتهای متضاد تا زمانی پایدار میمانند که مصادیق عینی آنها به لحاظ جغرافیایی از هم دور باشند و یا افکار و باورهای مقوم آن هویتها متداخل در فضای یکدیگر نگردند به گونهای که مصاف و اسطکاکی بین آنان رخ ندهد. در غیر این صورت اگر این هویتهای متضاد که در کالبدهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... متجلی شدهاند برخوردی با هم داشته باشند به خاطر ضدیت ماهیتی که باهم دارند یا دیگری را در خود هضم میکنند و یا در دیگری هضم میشوند و آن طرفی که هضم میشود مقاومت در موجودیت را از دست داده و به عبارتی معدوم خواهد بود. اساساً موجودیت جبهۀ حق و باطل، عادلان و ظالمان، صالحان و فاسدان متوقف بر نفی و هدم طرف مقابل است.
وقتی که معنا و مفهوم مقاومت را از پایگاه معرفتی اسلام مورد تأمل و کنکاش قرار میدهیم و همچنین وقتی که به این مهم التفات داریم که اسلام احکامی مانند جهاد ابتدایی، مبارزه با باطل و ظلم، مقابله با دروغ و بی عدالتی، امر به معروف، نهی از منکر، نفی سبیل و امثالهم دارد و همچنین به این مهم نیز التفات داریم که همین اسلام ما را به ایستادگی و پایداری و به عبارتی مقاومت بر روی این احکام فرا میخواند! و این یعنی چه؟ یعنی مقاومت در حمله! یعنی ایستادگی بر روی تهاجم! یعنی پایداری بر روی مصاف و تقابل با باطل و ظلم. پس به عبارت ساده وقتی که اصلِ مقاومت ضرب در راهبردِ حمله و تهاجم میشود دیگر معنای سلبی، انفعالی و تدافعی نخواهد داشت لذا ایستادگی در حمله و پایداری در تهاجم نیز نوعی مقاومت خواهد بود، مقاومتی ایجابی، تهاجمی و فعال.
یکی از ویژگیهای بارز عملیات بزرگ طوفان الاقصی و امتداد آن همین ایستادگی در حمله و پایداری در تهاجم بود و هست. ایستادگی و پایداری عقیده محور که حاضر شد و هست که خسارات سنگینی از جنس از دست دادن عزیزان، ویرانی وطن، آوارگی و... را بپذیرد اما تن به اراده و خواست دشمن ندهد! در طوفان الاقصی و امتدادش اینگونه نبود که دشمن حمله کند و ما مقاومت سلبی، منفعل و تدافعی داشته باشیم بلکه این جبهۀ مقاومت و در رأس آن حماس بود که حمله کرد و در این حمله و تهاجم، مقاومت و ایستادگی و پایداری نمود تا اینکه ارادۀ خویش را بر دشمن تحمیل کرد. آری! این مقاومت یک مقاومت ایجابی، فعال، تهاجمی و ایستادگی و پایداری در حمله بود! به گونهای که سوای شکستن هیمنۀ پوشالی رژیم صهیونیستی اسرائیل و نظام استکبار افکار و قلوب آزادگان جهان را نیز فتح کرد.