ظلم ستیزی، ساده زیستی و ولایتمداری شاخصهای خوبی برای تنظیم افکار، گفتار و رفتار خویش و همچنین تنظیم روابط بـا دیگران میباشند.
خروجی آن هم میشود یاری مظلومین و مستضعفین، ضدیت با اشرافیت، اسراف و تبذیر و مرزبندی با غیر ولایتمداران و مقابله با دشمنان ولی.
 
 
رد و تأیید رهبری در مقام حکمرانی ناظر بر برآیند کلی امور است لذا جز در موارد خاص در جزئیات ورود نمیکنند.
هر کلان رخدادی متشکل از جزئیات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... است که همسو و مقوم یکدیگر شدهاند.
وظیفۀ ما اهتمام به جزئیات امور و همسو کردن آنها با یکدیگر جهت برآیند سازی مطلوب است.
 
 
او خـود نرفته که خـود باز آید بلکه اکثریت غالب گذشتگان ما ضمن جفای بر اجداد او، خـود او را نیز از میان مردم راندند...
لذا او را باید بیاوریم و با عبرت گرفتن از گذشتگان و پیامدهای عالم سوز یاری نکردن ولـی خـدا، زمینه ساز ظهور باشیم...
 
 
مواضع و عملکرد یک انقلابی همواره معطوف بر این است که شیب تحولات را به سمت ایجاد بسط ید برای ولی جهت اخذ و اقامۀ حقیقت و عدالت متمایل کند،
اما مواضع و عملکرد یک غیر انقلابی غالباً معطوف بر این است که تن به تحولات تحمیلی دشمن داده و ولی را ناگزیر و در شرایط اخذ طرف مصلحت قرار دهـد!
 
 
علامۀ مصباح و سردار سلیمانی سوای ویژگیهای مشترکی که دارند دو شباهت آنان قابل تأمل است! اولی ولایتمداری و دومی سرنوشتشان!
علامۀ نظریهپرداز که همواره هدف ترور شخصیت دشمنان و منافقین داخلی بود و هست و سردار شجاع دلی که پیکرش هدف ترور کفار شد!
آری کسی را که حریفش نمیشوند، ترور میکنند!