انقلاب اسلامی ایران قبل از اینکه یک انقلابِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد یک انقلاب معرفتی است.
امام خمینی کبیر و یاران مجاهد ایشان در روزگاری که آگاهی و اندیشه بشر منحصر در پوزیتیویسم شده بود، بابی از معرفت را به نام وحی الهی گشودند که چراغ راه عقل، سامان بخش تجربه و معیار سنجش شهود بشر شد.
برخی از مراکز به جای تربیت نیرویِ مؤمنِ مجاهد عملاً به تربیت شومن و ساختِ دکورِ نیرویِ انقلابی و حزب اللهی مشغول هستند.
باور کنید مشکل از نسل جدید نیست، مسئله اینجاست که فاقد شی نمیتواند معطی آن باشد.
مجموعهها و مسئولینی که خودشان به اصول و ارزشها پایبند نیستند نمیتوانند نیروی تراز انقلاب تربیت کنند.
برخی از افراد و مجموعهها، فانتزیگری را با انقلابیگری اشتباه گرفتهاند لذا کارهای پر خرج و نمایشی و میان تهی را برنامهی فرهنگی و فعالیت انقلابی میپندارند!
تفاوت جهاد با تفریح در این است که مجاهدت هزینه دارد، هزینههایی از جنس جان و مال و آبرو یا از دست دادن اعتبار اجتماعی دنیوی و موقعیتهای شغلی و غیره.
اسلام و انقلاب ما نه به ریش فلانی بند است و نه به چادر بهمانی که با بر باد رفتنشان خدشهای بر اسلام و انقلابمان وارد شود.
باید همواره توجه داشته باشیم که اعتبار اسلام از ما نیست بلکه اعتبار ما و انقلاب ما هر دو از اسلام است.
لذا فساد و خطای افراد را پای خودشان بنویسید نه پای اسلام و انقلاب.
حقیقت و عدالت دو مفهوم ارزشمندی هستند که فارغ از قرائتهای مختلف و یا دلالت بر مصادیق خاص، نفساً در نزد تمام انسانهای آزاده و سالم نه تنها مقبول و محترم بلکه مقدس میباشند آن هم قداستی وجدان فهم و فطرت پذیر...
نگارنده بنای بیان مسئله با نگرش الهیاتی و یا هر نوع ایدئولوژی دیگری را ندارد و صرفاً از منظر وجدان و فطرت به مسئله پرداخته و سخن به بند نوشتار میکشد تا شاید چراغی بیافروزد و فضای تاریک و غبار آلودی را که هر گوشه و لحظهاش حقیقت و عدالت به مسلخ مغالطات و شبهات میروند را به قدر توان روشن کند و موجب جلوگیری از سلاخی حقیقت و عدالت در ظلمات گردد.