استخوان لای زخــم...(نکاتی در خصوص برخی تار و پود قالیبافیان)
در این روز و ایام اصلا قصد نگاشتن چنین نوشتهای را نداشتم لکن در همین مدت بسیار بسیار اندکی که از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم و پیروزی آقای پزشکیان گذشته است برخی از اطرافیان و حامیان آقای قالیباف مطالبی را گفتند و مواضعی اتخاذ کردند که به ناچار و مِن باب صیانت از ساحت حقیقت و مقام عدالت نکاتی را به رشتۀ تحریر درمیآورم تا لااقل سیاههای بماند که به قدر بضاعت مانع از تحریف حقیقت و تضییع عدالت باشد.
فارغ از نقدهای مبنایی و روبنایی که به تفکر، مواضع و عملکرد جناب آقای قالیباف دارم و ضمن اینکه شخصیتهای شریفی نیز حامی ایشان بودند و هستند لکن در بین اطرافیان و حامیان ایشان عدهای محافظهکارِ منفعت طلب هستند که نام و نانشان در وسط بازی و غیظ نسبت به انقلابیونِ حزب الله و کرنش در مقابل غربگرایان است که اگر جوابشان داده نشود همانطور که نشان دادند طلبکارانه دست به تهمت و لجن پراکنی و تشویش اذهان خواهند زد.
سالها است که عدهای با علم کردن بدعت صالح مقبول گفتمان اصلح امامین انقلاب را به حاشیه رانده و بسیاری از ظرفیتهای مادی و معنوی حزب الله را خرج آقای قالیباف کردند که ایشان بر کرسی قوۀ مجریه تکیه بزند آن هم با این استدلال که ایشان مقبولیتی اجماعساز دارد و بهترین گزینه برای مقابله با جریان غیر انقلابی و غربگرا میباشد. در این نوشته قصد پرداختن به نتایج و پیامدهای مخرب این مدل سیاستورزی عملگرایانه(پراگماتیسمی) ندارم.
اینان همواره طلبکارانه خواهان عدم شرکت و یا انصراف دیگران و خصوصا آقای جلیلی به نفع آقای قالیباف هستند و با استدلال اینکه حضور سایرین در میدان رقابت وحدت شکن و به نفع جریان غربگرا است خواهان کنار کشیدن مابقی هستند! که اینجا باید با کمال صراحت به آنها بگویم که؛ چرا شما همیشه میخواهید آقای قالیباف را با سبد رأی جلیلی و دیگران رئیس جمهور بکنید!؟ ایشان اگر صلاحیت دارد با کفایت خودش آراء مردم را جلب و جمع بکند.
یکی از مسائلی که در دور اول این انتخابات آشکار شد عدم مقبولیت آقای قالیباف بود. همان مقبولیتی که سالها اطرافیان و حامیان وی بر آن اصرار داشتند و آن را برگ برندهای در مقابل جریان غیرانقلابی غربگرا برمیشمردند. با توجه به اینکه در رقابت دور اول جریان غیرانقلابی غربگرا یک نامزد مشخص(پزشکیان) را در صحنه داشت لذا رأی آن قشر و طیف کاملاً کنار رفت و ماند آراء جبهه انقلاب که دیدیم آراء آقای قالیباف حدوداً یک سوم آقای جلیلی بود.
ما نیز به تحلیل واقعیتهای میدانی و اتخاذ تصمیمهای ثانوی و اَهم و مهم کردن و اخذ جانب مصلحت واقف هستیم اما در همین انتخابات اخیر که اطرافیان و حامیان آقای قالیباف با اَهم برشمردن خطر قدرت گرفتن غربگرایان در صدد انصراف آقای جلیلی و حمایت همگان از آقای قالیباف بودند چرا در دور دوم که خطر غربگرایان جدیتر شده بود آنگونه که باید از آقای جلیلی حمایت نکردند!؟ گویا اولویت آنان روی کار آمدن آقای قالیباف بود تا دفع خطر غربگرایان!
عوامل مختلفی در کاهش مقبولیت آقای قالیباف در بین مردم و خصوصاٌ انقلابیون دخیل بوده و میباشد عواملی که رأی ایشان در سال 1392 را از حدود 6 میلیون به حدود 3 میلیون در سال 1403 کاهش داد! فارغ از نواقص جدی فکری و عملی شخص آقای قالیباف بسیاری از اطرافیان و حامیان ایشان در سالهای متمادی اولویت خود را کار بر روی ارتقاء و جا انداختن شخص(قالیباف) گذاشتند نه شاخصها! لذا شاخص مداران را از دست دادند و مهجور شدند.
شعار وحدت و اخلاق میدهند و در عین حال وحدت شکنترین مواضع و عملکرد را دارند! منظورم هوادارن نیستند چون در بین هواداران هر کسی حتی امامین انقلاب هم افرادی هستند که رعایت اخلاق و شرع را نمیکنند لذا نمیشود مواضع همۀ هواداران را به پای افراد نوشت بلکه منظورم اطرافیان مستقیم و حامیان مرتبط هستند که متاسفانه دیدیم و دیدید که برخی از اطرافیان مستقیم و حامیان مرتبط با آقای قالیباف در همین مدت کوتاه چهها که نگفتند و نکردند.
انقلابیون حزب الله ملاک و معیارشان در انتخاب افراد برای تصدی مسئولیت در نظام اسلامی شاخصهای اصلحیت است لذا همواره بر همین طریق مشی کرده و میکنند و از سرمایههای انقلاب و نظام نیز نردبان نمیسازند. آنهایی که سالها معتقد بودند که هر کسی در نظرسنجیها اقبال بیشتری داشت در رقابت میماند و مابقی باید کنار بروند، چه شد که اینبار بر روی اصول خود نماندند و با ماندن در دور اول انتخابات کار را برای خواص و مردم سخت کردند!
بذری که در منطقۀ وسط کاشت شود هرچند اساسی داشت شود لکن برداشت نخواهد شد.