تنها فایدۀ دو قطبی کاذب اصولگرایی و اصلاحطلبی این است که هرگاه یکی از طرفین خرابکاری میکند طرف دیگر آن را افشا و رسوا مینماید!
مراد از اصولگرایی و اصلاحطلبی ناظر بر مصادیق موجود است نه مفهوم حقیقی این دو واژه، وگرنه پایبندی به اصول و اصلاح روش لازم است...
. . . شود سبب خیر
منافق کسی است که تظاهر به تدیّن میکند اما اعتقاد قلبی به آن ندارد؛ زمانی منافق تظاهر به تدّین میکند که قدرت در دست مؤمنین باشد لذا با تظاهر ادامۀ حیات میدهد...!
اساساً در زمان قدرت و حکومت مؤمنین جریان نفاق فعال میشود وگرنه در حکومت فاسقین که نفاق معنا نمیدهد؛ اگر منافقین سریعاً افشا نشوند قدرت را خواهند گرفت...
بی ریشها در مواضع و اقدامات ضد اسلامی و ضد مردمی خود صریحتر هستند لذا روشنگری در خصوص آنها و افشای نفاقشان راحتتر است.
اما با ریشها محافظهکارند و حتی گاهی شعارهای انقلابی هم میدهند! لذا روشنگری در خصوص آنها و افشای نفاقشان بسیار سخت است.
بین روحانیت سالم با روحانیت فاسد خط خون است، خون... اگر این خط خون کم رنگ گردد موجب سوء استفاده منافقین خواهد شد به صورتی که مواضع و عملکرد روحانی نمایهای فاسد را پای روحانیون اصیل و سالم و حتی اسلام خواهند نوشت و خدمات و دستاوردهای روحانیون دلسوز و انقلابی را برای روحانینماهای منفعت طلب و کاسب مصادره خواهند کرد.
برخی همواره به بهانه دفاع از کلیت روحانیت بی توجه و حتی مشغول تطهیر مفسدین نفوذ کرده در این صنف و قشر محترم بوده و هستند. اگر منافقی که در میان روحانیون اصیل و سالم نفوذ کرده و حتی لباس آنان را نیز دزدیده است را افشا و رسوا نکنیم کمر اعتقاد و اعتماد مردم را خواهند شکست. نباید اجازه دهیم هیچ کسی موجب کم رنگ شدن این خط خون گردد.