این سوال مانند این است که از شما بپرسند؛ مهندس هستید یا تهرانی؟ مگر مهندس بودن با تهرانی بودن تعارض دارد که بـا "یـا" سوال میکنند؟
اسلام یک دین الهی و آسمانی و ایران یک کشور و جغرافیای زمینی است و این دو سنخشان با هم تفاوت دارد لذا نمیتوانیم یا این یا آن بکنیم...
آن کسانی هم که میخواهند ایرانیت را به عنوان یک مکتب فکری در مقابل دین اسلام برجسته کنند بدانند که تمام مفاخر ایران مسلمان بودهاند.
پس سعی نکنند که تحت عنوان ملیت ایرانی بر اسلامیت مردم بتازند که این کار بیشتر موجب رسوایی و افشاگر بلاهت و مزدوری آنان خواهد بود.
غربزدگان در یک تقسیم بندی به دو دسته تقسیم میشوند، آنانی که در لایۀ ذهنی غربزده هستند و آنانی که در لایۀ قلبی غربزده میباشند.
دستۀ اول شاید با جهاد تبیین سر به راه شوند اما دستۀ دوم گاهی حتی اگر از طرف غرب بر آنان ننگ و نکبت ببارد، باز سر به راه نمیشوند!
عزیزانی که در بزنگاههای روشن شدن حقیقت سریعا با وسط گزینی، استدلال و مستندات ناقدان را با برچسب دوقطبی تخطئه میکنید.
مسئلۀ اصلی اساسا شخص دکتر قالیباف نیست! مسئله خط فکری و مدل سیاستورزی است که این شخصیت آن را نمایندگی میکند...
(قابل توجه دلسوزان انقلاب خصوصاً حامیان دکتر جلیلی و...)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تعریف عدالت میفرمایند: «العدل وضع کل شیء فی موضعه و إعطاء کل ذی حق حقه» به عبارت ساده یعنی: «هر چیزی را در جا و جایگاه خودش قرار بدهیم و حق هر صاحب حقی به آن داده شود». این تعریف به وضوح بیان میکند که هر چیزی جا و جایگاهی دارد! که نه تنها مختص خودش بلکه آن چیز یا کس نیز مستحق آن جا و جایگاه است! لذا برای اینکه هر چیزی یا کسی را در جا و جایگاه خود قرار بدهیم باید ابتدا جا و جایگاه آنها را خوب بشناسیم وگرنه ممکن است با قرار دادن چیزی یا کسی در غیر جا و جایگاه خودش خسارتی بیافرینیم که به سادگی قابل جبران نباشد! در ادامۀ حدیث نیز تصریح میکنند که هر حقی صاحبی دارد! و باید حقوق به صاحبان آنها داده شود، پس حق صرفاٌ گرفتنی نیست بلکه دادنی هم هست! ضمناً این تعریف از عدالت و گره زدن وجودی آن به حقیقت بیانگر این است که اساس عدالت بر اصل حقیقت بنا میشود و اصولاً بهرۀ وجودی عدالت از ذات حقیقت است لذا اقامۀ عدالت بدون آگاهی از حق و تبیین حقیقت ممکن نیست.
در این ایام خصوصا دهۀ مبارک فجر انقلاب اسلامی توفیق شد که از طرف ستاد جهاد تبیین و... چندین جلسۀ تبیینی در دبیرستانهای مختلف شهر مقدس قم با نوجوانان تدریس و گفتگو داشته باشم. علی رغم اینکه مخاطب تخصصی حوزۀ فعالیتی بنده نوجوانان نیستند لکن این مباشرت و گفتگو یک تهدید و فرصت را برایم برجسته کرد که مختصراً اشاره میکنم.