إن کتاب الله علی أربعة أشیاء؛ علی العبارة و الإشارة و اللطائف و الحقائق. فالعبارة للعوام و الإشارة للخواص و اللطائف للأولیاء و الحقائق للأنبیاء.
کتاب خدا بر چهار چیز است؛ عبارت، اشاره، لطایف و حقایق. عبارت براى عامۀ مردم است، اشاره براى خواص، لطایف براى اولیا و حقایق براى انبیا.
چه کسی میتواند به گونهای سخن بگوید که هر سخن او حداقل چهار لایه داشته و همواره استدلال و مستندات و عاطفه و... را توأمان دارا باشد!؟
این الگو، الگوی روایت پردازی است! و روایتی تراز است که محمل برهان و سند و حس و... باشد تا هیچ مخاطبی را از دایرۀ تخاطب خود خارج نکند.
دشمنان خارجی و ضدانقلاب(اسلامی)داخلی در استدلال و مستندات چیزی برای ارائه ندارند اما قهرمان روایت پردازیهای شیادانه و اغواگری هستند.
افکار عمومی بیش از اینکه تحت تأثیر استدلال و مستندات باشد تحت تأثیر جو روایی است که امروزه اصلیترین بستر آن رسانه و فجازی میباشد.
فضای پر هیاهوی رسانه بیش از اینکه بستری مناسب برای به بار نشستن استدلال و ارائۀ مستندات باشد بستر غالب و مغلوب شدن روایتها است.
منافقین این دو نکتۀ اخیر را به خوبی درک کردهاند لذا از ولنگاری رسانه و فجازی به صورت ناموسی دفاع میکنند چون حیات و قدرتشان در گرو آن است.
شهید مدرس:«اگر من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده میکنم و هر حرف حقی را بی پروا میزنم برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمیخواهم اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمائید، آزاد میشوید.»
تـا حریت(رهایی از غیر خدا) نباشد، ولایتمداری ممکن نیست!
حکمیت و صلح حسنی و جام زهر و امثالهم همه اجازۀ امام را داشتند، اما نکتۀ مهم این است که آیا امام ابتدا به ساکن و رأسا امر و تجویز کردند؟
چرا برخی جاهلانه و حتی عامدانه إذن رهبری که برای عبرت و رفع بهانه و دفع کارشکنی عشاق مذاکره بود را به عنوان امـر رهبری جلوه میدادند!
ضدانقلاب خارجی و داخلی چنان فضاسازی کرده و هزینۀ التزام به اصول انقلاب اسلامی را بالا بردهاند که اگر غفلت شود وارد فاز نُطُق کِشی میشوند!
مردم تشنۀ مواضع تعیین کنندۀ قبل از وقوع فاجعه هستند! وگرنه مواضع بعد از فاجعه فایدهای حتی برای عبرت گیری هم ندارد چون نمیگذارند!