اسم شریفشان را همواره توأم با صفاتی ارزشمند همچون اخلاص، اهل دل بودن، فقیر نواز بودن، پناه نیازمندان بودن و اهل نظر بودن را از یکی از دوستان طلبه که از شاگردان آیت الله مجتهدی بود و حق استادی به گردن حقیر دارد شنیده بودم؛
زمان: پنجشنبه ۲۴/تیر/۹۵ حوالی عصر
مکان: استان گلستان – شهرستان آزاد شهر – روستای رحیم آباد
بعد از ماه مبارک رمضان قصد مسافرت به استان زیبای گلستان کردیم که بعد از چند روز اقامت در منطقه فندرسک روزی با یکی از بستگان برای سر کشی به کندو های عسل راهی یکی از بکر ترین روستا های منطقه شدیم که در مرتفع ترین محل ممکن برای اقامت در حوالی قله کوه واقع شده بود.
زمان: جمعه ۱۱/تیر/۹۵ قبل از اقامه نماز عبادی سیاسی جمعه
مکان: شهر مقدس قم – حرم مطهر تا مصلای قدس – مصلای قدس
باز هم فرار رسید روزی که یاد آور اهمیت حمایت از مظلوم و مبارزه با ظالم در آرمان های بلند امام خمینی کبیر و انقلاب اسلامی است.
ابتکار راهبردی امام خمینی (ره) در نام گذاری آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به نام روز قدس و بستر سازی برای همبستگی اسلامی که همانا کابوسی برای مستکبرین خصوصا رژیم غاصب صهیونیستی می باشد؛ در این روز مردم روزه دار شهر اجتهاد و قیام قم مقدس با و جود گرمای شدید هوا باز به خیابان ها آمدند و لبیکشان را نثار ولی امر مسلمین امام خامنه ای کردند.
هنگامی که سوز سرمای بهمن ماه ۱۳۹۲ پنجه در پنجه ی گرمای نفس های شاعران انقلاب اسلامی انداخته بود، در این سالروز پیروزی پر افتخار بود که هرم نفس های شاعران برف و یخ ها را آب نمود و محفل شعر چکامه بیداری به مناسبت سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در کاخ نیاوران با اجرای خاطره انگیز بانو ژاله صادقیان را رقم زد.
محفلی آراسته به وجود اساتید گرانقدری همچون مرحوم استاد حمید سبزواری، استاد سیف الله مجرب (سائل لواسانی)، استاد محمد حسن حسامی محولاتی، استاد علی اکبر فراز، استاد فضل الله دُروَش، استاد علیرضا بشکوه، استاد بانو سیمین میرآفتاب، جناب آقای سید وحید سمنانی و شاعران اهل دل انجمن های شمیرانات.
القصه … بنده نیز به عنوان عضو کوچکی از انجمن شاعران لواسان در این محفل گرم و صمیمی و آکنده از ذوق و هنر افتخار حضور داشتم؛ خوب خاطرم هست در آن ایام مرحوم استاد حمید سبزواری تا حدی کسالت داشتند که دو نفر ایشان را همراهی می کردند، بعد از اجرای برنامه توسط ایشان و هنگامی که قصد ترک سالن را داشتند افراد بسیاری به قصد عرض ارادت، عکس یادگاری و امضاء دور آن بزرگوار گرد آمدند اما بنده به خاطر عدم شناخت کافی نسبت به شخصیت ایشان [۱] و ازدحام جمعیت کنار در ایستاده بودم و نظاره گر ابراز ارادت حضار نسبت به ایشان، که …
در هنگام خروج از سالن کنار در، استاد لحظه ای ایستادند و توجه شان را متوجه حقیر فرمودند و با اشاره ای ضعیف و نگاهی نافذ … بنده بی اختیار قبل از اینکه ایشان قدمی به سوی حقیر بردارند خودم را به ایشان رساندم و ایشان در حالی که حال مساعدی نداشتند دستی به صورت بنده که با محاسن طلبگی در آن محفل خود نمایی می کرد کشیدند و … { هجر تو آن سان کند با من / که وصال کوره با آهن