اهمیت رسانه در نبرد شناختی و جنگ روایتها
اعمال و رفتار انسانها در مواجهه با پدیدههای مختلف به صورت ناخودآگاه #متناسب با آگاهی و شناختی که از جهان پیرامون خود دارند #تنظیم میشود و کیفیت این شناخت به تناسب جهان بینی و ایدئولوژی هر فرد #متفاوت است. جهان بینی و
ایدئولوژی هر فرد نیز متأثر از مجموعه باورها، #قواعد و اطلاعاتی میباشد که منشاء ادراک، اعتقاد و #دریافت هر یک از آنها نیز از تجربه و تعبد گرفته تا عقل و کشف و شهود متفاوت میباشد.
وقتی اقدام و فعل یک انسان را در حالت #طبیعی آنالیز میکنیم به ترتیب با سه مرحله کلی تفکر، تصمیم و عمل مواجه میشویم و به عبارتی عمل متوقف بر تصمیم و تصمیم متوقف بر تفکر خواهد بود. البته این ترتّب و توقف در حالت طبیعی و #نرمال یک انسان است و ممکن است در فرد و یا شرایط غیر طبیعی اینگونه نباشد. پس در حالت طبیعی تفکر ما مقدمهای است بر تصمیم و در نهایت عمل ما...
حال تفکر چیست؟ به زبان ساده تفکر همان فعالیت و تلاش ذهن است برای عبور از مجهولات و رسیدن به معلومات یا آگاهی و دانستن... این فعالیت ذهن #مبتنی بر قواعدی مانند علیت، سنخیت و بطلان دور و تسلسل و غیره است که ما در علم منطق به آن میپردازیم، اما #ماده و مفعولی که تفکر ذهن بر روی آن انجام میپذیرد و آن ماده به عبارتی #ملات کار است همان اطلاعاتی هستند که غالباً از طریق حواس پنجگانه آنها را دریافت و درک میکنیم.
در عصر حاضر درصد بالایی از تمام چیزهایی که ما از جهان پیرامون خود میبینیم و میشنویم از کانال و در بستر #رسانه از مطبوعات گرفته تا شبکههای تلوزیونی و فضای مجازی میباشد و این رسانهها نیز هر یک مدیر و #گردانندگانی دارند که هر یک به خاطر اهدافی این رسانهها را تاسیس کرده و برای آن مبالغ کلانی هزینه میکنند ولذا #قطعاً بدون برنامه نیستند.
حال تصور کنید کسی یا کسانی بخواهند اعمال و رفتار ما #مدیریت و کنترل کرده و یا ما را به کنش و واکنشهایی متمایل و یا حتی وادار کنند! دیگر لازم نیست شلاق بر دست و یا با زنجیری بر گردن ما این کار را انجام دهند فقط کافی است که با صدای بلند و تکرار فراوان یا همان تبلیغات و #پروپاگاندا روایت خود را از پدیدههای جهان پیرامون بر ما قالب کرده و یا تحمیل کنند! آن وقت است که ما پدیدهها و مسائل را آنگونه که آنها میخواهند میبینیم و میشنویم و همین مسئله #مقدمه و شکل دهنده اعمال و رفتار ما خواهد شد.
بنابراین لازم نیست که برای مدیریت مردم و جوامع دست به #مدیریت پرهزینه فیزیکی و ارتباط سیستمی مستقیم بزنیم بلکه کافی است #صرفاً افکار عمومی را مدیریت کنیم آن هم نه #نظام فکری افراد بلکه کافی است آن چیزی را که میخواهیم، به آنها نشان بدهیم و یا پدیدهها را آنگونه که میخواهیم به آنها #بنمایانیم و یا آنقدر قرائت جعلی از مبانی و یا روایت جعلی از رخدادها #تولید کنیم که مبنا و رخداد صحیح و درست #گم بشود و این دقیقاً همان راهبرد و سیاستی است که نظام سلطه با #امپراطوری رسانهای خود سالها است به آن مبادرت دارد.