حقیقت و عدالت دو مفهوم ارزشمندی هستند که فارغ از قرائتهای مختلف و یا دلالت بر مصادیق خاص، نفساً در نزد تمام انسانهای آزاده و سالم نه تنها مقبول و محترم بلکه مقدس میباشند آن هم قداستی وجدان فهم و فطرت پذیر...
نگارنده بنای بیان مسئله با نگرش الهیاتی و یا هر نوع ایدئولوژی دیگری را ندارد و صرفاً از منظر وجدان و فطرت به مسئله پرداخته و سخن به بند نوشتار میکشد تا شاید چراغی بیافروزد و فضای تاریک و غبار آلودی را که هر گوشه و لحظهاش حقیقت و عدالت به مسلخ مغالطات و شبهات میروند را به قدر توان روشن کند و موجب جلوگیری از سلاخی حقیقت و عدالت در ظلمات گردد.
جوانی که اتفاقاً فرزند شهیدی عزیز میباشد، سیاههای آکنده از توهینهای گوناگون و مملو از اتهامات مختلف را که نثار بزرگی کرده است، خطاب به ولی امر مسلمین در فضای بدون مرز مجازی منتشر میکند؛ از قضا آن بزرگ هتک حرمت
مسئلهای که در اقدام هتاکانه قدیانی به علامه مصباح مورد غفلت واقع شد، مواجهه تبعیض آمیز مسئولین و نهادهای قانونی است!
توبه شخصی قبول حقّ... اما عدالت اجتماعی و جنبه عمومی جرم چه میشود؟
آیا با همه اینگونه برخورد میشود، یا در اولین فرصت...؟
اگر در قایق بندگی پارو نمیزنیم لااقل بادبانش باشیم...
به عبارتی اگر برای زندگی بهتر تلاشی نمیکنیم، حداقل با حضورمان در زمان و مکان مناسب، مقدمات دریافت اثر باد موافق را فراهم کنیم.
خسران زده ترین افراد کسانی هستند که نتوانند از نفسِ وجود و حضورشان در مسیر حقیت و عدالت استفاده کنند.