عوامـل پنهـان!
چرایی ترور شهید اسماعیل هنیه در این تاریخ و آن هم در قلب تهران عوامل متعددی دارد که یکی از آنها چراغ سبز اخیر بخشی از مردم ایران است!
همانهایی که در انتخابات شرکت نکردند و آنهایی که به جریان غیر انقلابی و غربگرا رأی دادند که دشمن به خوبی میداند که اهل مقاومت نیستند.
- توضیحاتی پیرو انتقاد برخی از دوستان به نکتۀ فوق الذکر
تمام سخن در ویراست فوق این است که مواضع و عملکرد سیاسی مردم ایران در مسائل داخلی خود به شدت برای دشمنان مهم است و به عنوان متغیری ویژه در اخذ تصمیمات جهت تنظیم چگونگی مواجهه با نظام اسلامی و ملت ایران به آن توجه میکنند! لذا عدم اقبال بخشی از مردم به نمایندۀ گفتمان انقلاب در انتخابات ریاست جمهوری فارغ از عوامل آن، بخواهیم یا نخواهیم پیام مهمی را به خارج از مرزها مخابره کرده است که شاید خیلی از کسانی که نمایندۀ جریان غیر انقلابی و غربگرا را به نمایندۀ جریان انقلابی ترجیح دادند هم متوجه و موافق آن پیام نباشند، پیامی شاید ناخواسته مانند سازش و کرنش به جای مقاومت و جهاد! اما چه کنیم که عواقب و پیامدهای بد اشتباهات ما تابع قصد و نیات ما نیستند و دامنگیر ما خواهند شد.
این پیام کرنش و سازش ولو ناخواسته باشد در کنار همه عوامل ریز و درشت، یک کلان عامل بسترساز به شمار میرود که متأسفانه در بسیاری از تحلیلها که حتی به قطر موشک و کالیبر گوله نیز میپردازند لکن به این عامل مهم پنهان از دیدگان مردم و لنز دوربینها توجه نمیشود! و همین عدم توجه موجب نقص در تحلیل و تصمیم و تجویز و اقدام میگردد. بنده در ویراست مورد بحث قصد سرزنش کسانی که رأی نداده یا اینکه به فلان نامزد رأی دادهاند را ندارم بلکه مقصود بنده توجه دادن به پیامدهای غیر مستقیمی است که گاهی نتایج مورد نظر را نیز به مسلخ میبرد. گاهی نتیجۀ کار عمدی و از روی عناد و لجبازی با نتیجه کار سهوی غیر معاندانه و از روی بی توجهی یکی است لذا توجه به این مسئله نباید به نزاع جناحی فرو کاسته شود.
حدود بیست و پنچ روز بعد از انتخابات شاهد ترور رهبر سیاسی حماس در قلب تهران هستیم! مدعی نیستم که تنها عامل این اقدام روی کار آمدن جریان غیر انقلابی و غربگرایان هستند چون اساساً در رخدادهایی که عوامل انسانی در تحقق آن دخیل هستند عوامل مختلفی دخالت دارند؛ مثلاً در محقق شدن ترور شهید اسماعیل هنیه ضعف تیم حفاظت، ضعف سیستم امنیتی، نفوذ و اشراف دشمن و غیره و غیره دخیل هستند، از جمله پیام ضعف و سازش از داخل! که موجب افزایش جسارت و گستاخی دشمن میگردد. بهترین و متأخرترین شاهد این مسئله نیز فتنۀ هشتاد و هشت و دنبالۀ آن و انتخابات نود و دو و قدرت گرفتن جریان غربگرا در کشور است که تعداد ترور و تحریم بعد از این دو کلان رخداد به میزان قابل توجهی افزایش یافت.
البته برخی از دوستان هم پیام دادهاند که اصل حرف درست و دقیق است اما علنی یا صریح گفتنش صحیح نیست! بله، اگر بنده یک مسئول رسمی در این نظام بودم این سخن را علنی نمیگفتم چون جایگاه متکلم در برساخت معنایی کلام مؤثر است و تبعات متفاوتی دارد لکن بنده یک میکرو فعال سیاسی رسانهای هستم که مواضعم تبعات و پیامدهای مواضع یک مسئول رسمی را ندارد لذا عدم اشاره و توجه به این عامل مهم از طرف خودم که دغدغۀ حقیقت و عدالت دارم را بسیار خسارتبارتر از بیان علنی آن میدانم. ضمن اینکه در فضای رسانهای و مجازی ما دشمنان و ابلهان آنچنان صریح ارزشهای خود را بیان و ترویج میکنند و ارزشهای ما را لگدکوب مینمایند که به کنایه سخن گفتن و در لفافه حرف زدن اصلاً شنیده نمیشود.
نگذریم از اینکه کمتر کسی حاضر میشود پیامدهای خطرناک و خسارتبار مواضع و عملکرد بخشی از مردم را صریحاً نقد کند چون باید بسیار فحش بشنود و طرفدار و فالور از دست بدهد. در کلام و نوشتهجات افراد بسیاری در تحلیل عوامل ناهنجاریها، مشکلات و رخدادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و غیره همواره مشاهده میکنیم که نظام مقصر است، انقلابیون مقصر هستند، مسئولین مقصر هستند، قانون و ساختار مقصر هستند و تنها کسانی که مقصر نیستند مردم هستند! نه آقا، گاهی مردم هم اشتباه میکنند حتی اگر بیش از ده میلیون باشند امکان اجتماع آنان بر یک اشتباه بزرگ نه تنها منتفی نیست بلکه شواهد تاریخی بسیار هم دارد. خوبی اکثریت مردم ایران باعث عدم نقد اقلیت منفعت طلب و هزینهتراش نمیشود.