01- میخائیل گورباچف (رهبر شوروی کمونیستی): امام خمینی فراتر از زمان میاندیشید و در بعد مکان نمیگنجید. او توانست اثر بزرگی در تاریخ جهان به جای بگذارد.
02- نلسون ماندلا (رئیسجمهور اسبق آفریقا و قهرمان مبارزه با نژاد پرستی آپارتاید): امام خمینی رهبری منحصر به فرد و فرزند اسلام بود. او توانست با دست خالی، انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند و در نشان دادن راه درست به نسلهای حاضر و آینده مسلمانان سهم بسزایی داشته است.
گام اول در ادارۀ کشور به شیوۀ اسلامی فهم منطق اسلام در توصیف مسائل و پدیدهها میباشد تا تجویزهای اسلامی را درک نموده و به آن ملتزم باشیم.
مهمترین مانع در این مسیر دستگاه معرفتی معیوبی است که در علوم انسانی غیر اسلامی و غربزده، معیار توصیف و تجویز مسئولین قرار گرفته است.
وقتی مسئله پذیرفتن امور باشد دوگانۀ تعهد یا تخصص اصولا کاذب است چون اساسا کسی که فرد متعهدی است مسئولیت و کاری که تخصصش را ندارد قبول نمیکند.
مگر در شرایط و مواردی که کلا فرد دیگری نباشد و یا انجام امور توسط غیر ممکن نیست و یا عوامل خارج از ارادۀ فرد مانند جبر و اضطرار در کار باشد.
اما اگر مسئله سپردن مسئولیت و کار به دیگری بود، مثلا وقتی که ما بین دو مدعی که یکی متعهدتر و دیگری متخصصتر است مرددیم چه باید کنیم؟
در اینجا جنس و نوع آن مسئولیت و کار است که تعیین کننده میباشد! به گونهای که در برخی امور تعهد بیشتر اهمیت و اولویت دارد و در برخی امور تخصص بیشتر...
ما در مسئلۀ تکلیف گرایی یا نتیجه گرایی با یک دوگانه نمایی کاذب مواجهه هستیم! چون حقیقتاً عمل به تکلیف همواره متضمن نتیجۀ درست است...
دوگانه صحیح فی مابین نتیجۀ اُخروی و نتیجۀ دنیوی در جریان است که آن هم با توجه به اصالت نتیجۀ اُخروی، تکلیف گرایی متضمن آن خواهد بود...
ناگفته نماند که؛ توجه به نتیجۀ دنیوی در تکلیف گرایی به شدّت مورد تأکید هست لکن در تعارضش با نتیجۀ اُخروی است که ساقط شده و کنار میرود...
دفع افسد به فاسد هم یک تکلیف است لکن تکلیف ثانویه نه تکلیف اولیه! لذا تکلیف اولیه دفع فاسد و افسد با اصلح است! که هرگز نباید رقیق شود...
او خـود نرفته که خـود باز آید بلکه اکثریت غالب گذشتگان ما ضمن جفای بر اجداد او، خـود او را نیز از میان مردم راندند...
لذا او را باید بیاوریم و با عبرت گرفتن از گذشتگان و پیامدهای عالم سوز یاری نکردن ولـی خـدا، زمینه ساز ظهور باشیم...