جریان حزب اللهی و انقلابی در هر زمینه ای که نسبت به متحجرین مثل جریان شیرازی ها و شبهه روشنفکران امثال جریان اصلاحات و غیره برتری داشته باشد اما متاسفانه در زمینه ی رسانه و جنگ روانی همواره ضربات و صدمات سنگینی از این دو جریان خصوصا جریان دوم خورده است، البته این طبیعی است جریان هایی که سهم کمی از جایگاه های کلیدی حاکمیتی را دارند بر خلاف جریان مقابل، جلز و ولز بیشتری را برای عرض اندام و جلب توجه برای رسیدن به قدرت انجام بدهند؛ در حالی که متاسفانه جریان انقلابی و حزب اللهی به خاطر اینکه ارکان نظام و غالب جایگاه های مهم را در اختیار دارند به نوعی آسودگی خیال دچار شده اند و در میدان رسانه نسبت به دو جریان مذکور تکاپوی کمتری دارند.
زمانی که مردم شاخص ها و ملاک ها را مورد توجه قرار ندهند دچار سر در گمی خواهند شد.
مثال: روحانی بودن، سید بودن و یا نسبت های سببی و نسبی با بزرگان هیچ یک دلیلی برای خوب بودن افراد نیست، البته شاید بتوان در مقام مؤید بعد از دلیل از آن ها بهره برد ولی به تنهایی نمی توانند بر جایگاه علتی که معلول خاصِ خوب بودن را در پی دارد تکیه بزنند، تقوا علت محکمی است که حتی اگر کسی با عنوان آیت اللهی و حتی مرجعیت دچار فقدان آن شود عناوین مذکور نمی توانند خلأ آن را پر کنند.
عدهای میگویند ما انقلابی هستیم، مخالفانشان میگویند نه، شما تندرو هستید، ولی خودشان راحت طلبی و رفاه زدگی را اعتدال می نامند ؟ ! ؟
آنهایی که انقلابیون را تندرو می نامند باید بدانند که تندرو ها منافقین و جریان های امثال شیرازی هستند نه پیروان ولایت ؛ جالب تر اینکه جریان شیرازی ها که بسیار دغدغه ی دین مردم را دارند در مقابل تفکرات ضد اسلامی جریان غرب زده ی چپ موضع جدی نمی گیرند بلکه حتی با جریان مذکور نقطه ی اشتراکی هم دارند و آن انتقاد مکرر به مبانی نظام و جریان انقلاب است .
در طول تاریخ بسیار بوده اند کسانی که از امام جلو افتاده و در اصطلاح کاسه ی داغ تر از آش شده اند و یا اینکه از امام آن قدر عقب مانده اند که به گمراهی کشیده شده اند ، و این جریان در حال تکرار همواره به خاطر جهل و عناد نسبت به حقایق و ارزش ها و مصالح بوده است ، در جایی که بقای خود اشخاص مقدم می شود بر بقای ارزش ها و تعامل فدای خودکامگی می شود افراط و تفریط همانند دو لبه قیچی عمل می کنند ، اگر چه در ظاهر با هم به ستیز می پردازند اما این حقیقت است که میان لبه های آن سلاخی می شود .
در چند سال اخیر که شاهد بیداری اسلامی در منطقه بودیم اولین لازمه ی انقلاب به معنای تغییر ساختار حکومتی که همان خیزش مردمی است را کاملا مشاهده کردیم، اما در سه کشور تونس، لیبی و مصر فقدان رهبری مناسب و مبانی غنی برای پایریزی حکومت جدید باعث مصادره جریان مردمی و انقلاب آنان شد؛ به بیان ساده تر اکثریت مردم به خیابان ها ریختند و گفتند ما این حکومت را قبول نداریم و نمی خواهیم، اما پاسخ خوبی برای این سوال نداشتند! که شما چه نوع حکومتی را می خواهید؟ البته سرچشمه اصلی انحراف در خواص جامعه بود که با عدم اتخاذ راهبرد